جمعه ۹ آذر
مناظره پیر وجوان شعری از علیرضا محمودی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۱ ۱۴:۳۰ شماره ثبت ۱۰۸۷۵۲
بازدید : ۱۷۰ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
پیرمردی خسته در راهی برفت
بود ره باریک و ناهموار و پست
گاه می افتاد و دستش می خلید
گاه می لرزید و گویی بود مست
نزد او آمد جوانی پیل تن
بود مغرور و گران سر، خود پرست
پیر گفتا : ای جوان دستی بگیر
تا تو را در بازوانت زور هست
گفت: چون پیری خرفت و کودنی
عمر خود را کرده ای، دنیا پرست
گفت : من در سینه دارم حب او
گفت: در پیری شدی تو حق پرست
گفت: نوبت بر تو هم خواهد رسید
گفت : بر تو می دهم من ضرب شست
گفت : از بد عهدی دنیا بترس
گفت : بر دنیا نگرد م زیر دست
گفت: نفست را لگامی کن جوان
گفت: من هم نیستم شهوت پرست
گفت: ظلمی در جهان باقی نماند
گفت : دارم من جهان را روی دست
گفت: از خشم خدای خود بترس
گفت: تا نادیدنیست انکار هست.
گفت: چون بد تربیت گشتی خسی
گفت: هستم من یکی دنیا پرست
گفت: رو بر امر حق گردن بنه
گفت : دست من بسی گردن شکست
گفت: سرمستی مکن بر فن خود
گفت: در پیکار باشم چیره دست
چون که با نادان سر و کارت فتد
هر چه گویی نشنود چون مرد مست.
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام. ممنون از ابراز لطفتان. سال خوبی داشته باشید | |
|
سلام. ممنون از شعر زیبایتان. موید باشید و برقرار. : 2: | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
حکایت. بسیار زیبا
که با هنر مندی. به شعر آوردید شما
درود بر شما