سه شنبه ۱۸ دی
سایه شعری از سیاوش آزاد
از دفتر سیاوش نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۷ فروردين ۱۴۰۱ ۰۳:۳۰ شماره ثبت ۱۰۸۷۱۷
بازدید : ۴۴۵ | نظرات : ۴۰
|
آخرین اشعار ناب سیاوش آزاد
|
هوا سرد است و من از پشت شیشه
ببینم سایه ای را زیر باران
گرفتم چتر را در دست و رفتم
ولی او را ندیدم در خیابان
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام نخستین رای دهنده بودم؟ در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
این اثر توانسته است بنیان های ادبیات را متحول کند؟ | |
|
امان از شما جناب آزاد عزیز🌺🌺 بله،اولین رای دهنده بودید 👏👏👏 در مورد سوال دوم اگر منظورتان همین شعر سایه است که پیش روی ماست ،خیر،نتوانسته هرچند طنازی در ادبیات شما همیشگیست👏👏🌺 | |
|
سلام با قدردانی از محبت های حضرتعالی درود بر پیشنهاد ارجمندتان بله فعل کمتر می شود از لحاظ موسیقیایی دویدم و ندیدم تناسب دارند دویدم شتاب برای رسیدن را نیز نشان می دهد ولی مصرع حقیر ظاهرا خونسردی را بیشتر نشان می دهد شتاب یا خونسردی؟ دویدم، چتر در دستم، به سویش چتر در دستم به صورت جمله معترضه آمده است سپاسگزارم | |
|
سلام بر جناب مریخ سپاس از همراهی و تشریح موجز و زیبایی که بیان نمودید فرمود چترها را باید بست زیر باران باید رفت فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت دوست را، زیر باران باید دید عشق را، زیر باران باید جست زیر باران باید با زن خوابید زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت،حرف زد،نیلوفر کاشت زندگی تر شدن پی در پی زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است. رخت ها را بکنیم: آب در یک قدمی است روشنی را بچشیم شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را گرمی لانه لک لک را ادراک کنیم روی قانون چمن پا نگذاریم در موستان گره ذایقه را باز کنیم و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد و نگوییم که شب چیز بدی است و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ و بیاریم سبد ببریم این همه سرخ، این همه سبز | |
|
سلام مراتب سپاس خویش را محضرتان ابراز می نمایم بر اوج موفقیت درخشان و شادکام باشید | |
|
سلام متشکر از پیشنهاد منتها در صورت اعمال آن، فعل در مصرع اول نیز گویا بایستی تغییر کند مثلا هوا بد سرد و من از پشت شیشه ... بد به ضمه ب ولی اثر درین صورت کمی قدمایی می شود و نیز اگر چو بیاوریم گرچه من کهن گرا و سرا هستم | |
|
البته شاید بشود گفت فضا دو مصرع در دو زمان روایت شده است مصرع اول حال و در پشت شیشه. بعد در زمان آینده راوی مابقی داستان که در گذشته رخ داده است را ادامه می دهد و بیان می کند | |
|
بارش باران و مشاهده سایه توسط شاعر چند لحظه قبل اتفاق داده است و سردی هوا هنوز هم که شاعر گزارش میدهد، ادامه دارد. یا اینکه فعل مصرع اول به "شد" تغییر یابد که هم از کهنگی در می آید و هم هماهنگ با بقیه افعال خواهد بود. هوا شد سرد و من از پشت شیشه ...
| |
|
درود بر شما و تدقیقی که نمودید هوا شد سرد و من از پشت شیشه چو دیدم سایه ای را زیر باران گرفتم چتر را در دست و رفتم ولی او را ندیدم در خیابان
چو هنوز کهن است و اندکی احساس می کنم از حیث زبانی مشکلی دارد شاید این مناسب تر باشد هوا شد سرد و من از پشت شیشه بدیدم سایه ای را زیر باران
البته باز بدیدم قدری از معاصر دور است شاید دیدم را به مصرع اول ببریم هوا شد سرد و دیدم پشت شیشه شکسته سایه ای را زیر باران (شکسته فعلا برای پر کردن وزن) منتها حذف از از مصرع اول مشکل ساز نیست؟
| |
|
عرض سلام. بالاخره دو نفری این الماس را آنقدر صیقل میدهیم تا ایده آل تر گردد. هوا شد سرد و دیدم سایه ای را ز پشت پنجره در زیر باران گرفتم چتر را در دست و رفتم ولی او را ندیدم در خیابان شدم نومید وکوته گشت شعرم رسید اکنون باران هم بپایان
| |
|
تقدیر نمایم تکاپوهای ارجمندتان و تاملات ادیبانه تان ناامیدی نیست در قاموس من به مددتان دو زوج سامان یافتند لکن می ماند ز اگر فکری برای این کهنچه می شد چه می شد | |
|
سلام ممنونم در سلامتی و نشاط باشید | |
|
سلام متشکر زندگی تان سرشار از شادی ها | |
|
سلام لطف دارید زنده باشید | |
|
سلام ز یزدان توان حقگزاری یاران را خواهانم عمر شریف پربرکت و طولانی | |
|
سلام بر مرد گفتارنیک باز در خانه همسایه آزادی بیان مسلوب شد سروده ها و بهتر سیاهه های سیاوش به راستی زیبا است و اگر چنینست چرا خود نمی یابم باری سوالی چرا اگر اثری نازیبا باشد شیرمردی به پا نمیخیزد و عریانی او را هویدا نمی کند و برگ انجیر ندهد و رک نگوید اثر زشت است ور خود طاووسی وگر چه ساوش کریه تر از این حرف هاست به اثر پردازم واژه ی ببینم فکر کنم هنوز کهن است راهکاری برای براندازیش به خاطر خطیرتان خطور نمی کند؟ | |
|
به همسایه سر زدم برق بیان بار دیگر برگشت رفت و آمد دارد این برق بیان عاقبت گردن زند او بی امان | |
|
سلام مجدد بر جناب آزاد گرانقدر «ما رایت الا جمیلا» در خصوص پرسش شما، شاید بدین جهت باشد که این نیمه ی پر لیوان است که فریادِ امیدبخش سیرابی را سر می دهد. از ببینم کهن تر، بینم است. البته سروده کهن هم چون خاطرات جمع شده در چمدان می ماند که دیدنش جذابیت خاص خودش را دارد و با هیچ چیز نمی توان عوض کرد. مهم لحظه ی سرودن و حال و هوای دلست. در شعر جاری، بنده بشخصه احساسش را دوست داشتم و با شما زیر باران رفتم. البته از آنجا به بعد، شما دنبال سایه خود و من سایه ی خود بله، البته نمیدانم تا چند روز آینده مجدد برق می رود یا نه ، ولی روشنایی سایر همسایه ها، خانه ما را هم روشن نگه میدارد | |
|
سلام متشکر از الطاف شریف واژه ها امروزین تر شد ولی هنوز فکر کنم سه واژه کهن هستند گریبان، نومید و کوته این اثر گویا نگردد مستقیم می کند آخر مرا چون خود سقیم | |
|
قُل اَ عوذُ مِن ز شیطان الرجیم بر خداوند توانای حکیم راهکارت کار را پیچیده کرد سخت تر از قبل شد با این "سقیم" خوش نباشد اینچنین قول و قرار در خیابان زیر بارانی حجیم خوش بود جای قرار و وعده ها کافه تریایی و شاپی مستقیم .... ادامه بدهید لطفا
| |
|
سلام متشکر امید که دو بیت های آتی و سایر آثار مطلوب طبعتان واقع گردد زنده باشید | |
|
سلام تشکر به امید ظهور حضرت | |
|
سلام سپاس از اینکه قدم رنجه فرمودید توفیقاتتان را آرزومندم | |
|
سلام و عرض تحیت در جمع نیک اندیشان بودن غنیمتی است و تاملاتشان هدیت باری از زبان شما بیشتر شنیدن توفیقی است امید که مددکار احوال و آثارم گردد قرین عزت | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
از شرکتتان در فراخوان و اخذ آرا متشکرم🌺🌺🙏🙏