با سلام جناب لاهیجی عزیز
مانده ام از یک بام و دو هوا حرف زدن شما
نظری در این شعر گذاشته اید که جمع مولفه هایش بر این استوار است که شاعر خودش میداند چه میکند و نباید نقد کرد و فلان و فلان و شعر قورمه سبزی نیست که یک دستور پخت داشته باشد.
اما قسم حضرت عباس را باور کنیم یا.....
نظرتان را در شعر قبلی رضا سعادت نژاد کپی میکنم
سید محمدرضا لاهیجی
سید محمدرضا لاهیجی
۵ روز پیش
سلام و درود
اثر چهارگاه شما را با اجازه خواندم، فقط میتوانم بگویم تا حدودی زیباست، قبلا یعنی تا یکی دو ماه پیش نه در این سایت در محافل حقیقی و مجازی دیگر از صفر تا صد آثار را در حد وسع چه از نظر تالیف و چه از نظر بحر و وزن عرض میکردم اما دیدم دردسر دارد هم زمانبر است و هم افراد بعد ساعتها صرف وقت چه در حقیقی و چه در مجازی یا رنجیده میشوند یا گارد میگیرند و گه گاهی نیز با فحش پرسنلی حقیر را نوازش و بدرقه می کنند پس گذشتم از آنچه باید بودم، اکنون فقط میخوانم و با دریافت شاید نگاه راقم پیشنهادکی میدهم، پیشنهادکی صدالبته نه از دریچه نقد، و اما پیشنهادک حقیر به شما که از صحابه قلمید آنهم بر مبنای خواندن دو اثر شما که اولی سپید بود و اکنونی منظوم، یک هیچ قالب شعری را نخوانید چه از قدما چه معاصران به غیر قالب فراسپید چرا که دهان قلم شما را پر از واژگان بکر می کند، دو هیچ کتابی نخوانید جز کتب فلسفی مخصوصا کتب و رسالات ملاصدرا و هر چه میتوانید در آن غور و غواصی و آبتنی کنید اگر عقاب شعرتان در اوج پرواز نکرد و بی پروا نشد لعن و افش از آن حقیر
سلامت باشید
پس چطور به خود اجازه میدادید نقد کنید و در مقابل شما
گارد بگیرند شعر که از دیدگاه شما قورمه سبزی نیست و یک دستور پخت ندارد چرا در مقابل شما به تایید خودتان گارد میگرفتند
خاصیت آدمی به شنیدن به به و چه چه است
پیشنهاد میکنم شعرا به جای درخواست نقد درخواست به به و چه چه کنند
و اما جناب سعادت نژاد عزیز
نقد من نه سلیقه ای بود و نه از روی دشمنی با شما و نه خواستم شما را به بیراهه ببرم و آنقدر هم بی کار نیستم که وقت شریف خودم را برای نقدی صرف کنم که متهم شوم به خیلی از بی مهری ها
شما شاعری با استعداد هستید خواستم چراغ راهی برایتان روشن کنم که گویا نشد و شاید سکوت بهترین علاج باشد بعد این چرا که تقصیر ما است که بدون غرور شاید جایی که نباشیم هستیم و به جای مطالعه در فکر ترقی دوستان هستیم
وقتی عنوان میکنم شعرتان شکست وزن دارد
عزیزم وزن فقط خلاصه نشده در کنار هم قرار دادن مصوت های بلند و کوتاه و در بحری سرودن و بعد با اختیارات شاعرانه
ماله کشیدن
ضربآهنگ، ریتم یا ایقاع، به معنی توالی ضربههای آهنگ که برای موزون کردن نوای شعر به کار میرود. به عبارت دیگر تکرار پیدرپی یک حرکت پایدار در زمان مشخص را درشعر وزن یا ریتم مینامند.
شاعر و نویسنده از رهگذر ضرباهنگها با شوری که میآفریند و فضای مساعدی که ایجاد میکند، خواننده را در درک کلام و دریافت مفهوم یاری میبخشد.
کاربرد دقیق و آگاهانه ایقاع میتواند در بیان مقصود و ایجاد فضای مناسبتر برای فهم کلام مؤثر باشد
شایان ذکر است که برای ایجاد فضای عاطفی مناسب تنها انتخاب وزن مناسب کافی نیست؛ وزن بهتنهایی عامل فضاسازی نیست؛ به عنوان مثال در شاهنامه با وجود اینکه وزن واحد است، اما لحظههای سرور و پیروزی، جنگ و پیکار، مرگ و غم و شکست و پیروزی به شیوه استادانهای پرداخته شده است؛ بهطوریکه القای عاطفی مناسب خود را دارد.
وزن باید ریتم و اهنگ و بسامد درست داشته باشد
فرکانس های خوانش بدون دست انداز جلو رود
عنوان اینکه خواننده درست نخوانده است بهانه ای بیش
نیست در سایر بخش ها هم نقدم درست بود
زبان شعر شما الکن بود دوست داشتم بیشتر سمباده کاری میکردی
در هر حال پاسخی لازم بود که دادم
شاید الان متوجه نشوی ولی در آینده خواهی یافت معلمان سخت گیر بیشتر هوای تو را داشته اند
ایام عزت مستدام
#سید_هادی_محمدی
غزلتان را مجدد در صفحه ی خودتان خواندم و دیدم مثل همیشه صفحه شما شلوغ است.
اولا که بابت این شلوغی خدا را شاکر باشید.اینکه صفحه ی شاعری محل بحث و گفتمان شود در درجه اول برای خود شاعر مفید خواهد بود .
یک نکته برادرانه خدمتتان عرض میکنم و امیدوارم این نکته را مورد التفات قرار دهید عزیز.
وقتی دوستی شعر شما را نقد و بررسی میکند و احیانا مساله ای در باب شعرتان مطرح میکند دو حالت بیشتر وجود ندارد.یا موافقید یا خیر
اگر موافق باشید که اعلام موافقت کنید و به اصلاح بپردازید
اگر مخالفید در نهایت آرامش و متانت مخالفت خود را اعلام نمایید یا اگر نیاز به توضیح یا تشریح بیشتری دارید به منتقد اعلام کنید.
اینکه شما زیر نقد منتقد بنویسید
تمام حرفها و نکاتتان مورد قبول است،این غزل را در طول چند ساعت نوشتم،تمامی نکاتتان را قبول دارم و اصلا تندی و تلخی در نظر نمیگیرم
و بعد که عزیز دیگری نظر میدهد که ایراد وزنی در شعر ندیدم بنویسید
بنده هم نظرم این است که ایراد وزنی در شعر نیست،بنده قبل از ارسال بارها شعر را بررسی میکنم،گمان را بر این گذاشتم دیگر دوستان در خوانش دچار مشکل شده اند و بحث را کش ندادم.
این دوگانگی نه شما را نه دنبال کنندگان صفحه ی شما را به سرمنزل مقصود نمیرساند.
ببینید عزیز ،بنده با جناب هادی محمدی در بسیاری از مسائل اختلاف دیدگاه داریم و بارها و بارها بحثهای طولانی و گاها کمی تند نیز با هم داشته ایم، منتها در مورد این غزل خاص دوست دارم بگویم بنده نظرم به نظر ایشان نزدیک تر است و نظر جناب آزاد البته، منتها با شدتی کمتر.و این دو عزیز نکات سلیقه ای مطرح نکردند.
این را باز با اشاره به جوابتان زیر نظر جناب عطاالهی عرض میکنم که اشاره کردید " البته خیلیها سلیقه ی خود را بیان میکنند" . نکاتی که فرمودند کاملا منطقی بود و رد احساس و سلیقه در آن نبود و کسی نمیخواهد شما را به بیراهه ببرد!
نقد جناب لاهیجی را نیز خواندم و نقد جناب سبکبار را
تمامی دوستان اساتید بنده هستند، البته اگر قابل بدانند که شاگردی مثل من داشته باشند.
اینکه منتقد نکاتی را وارد کند دلیل بر این نیست که بخواهد شاعر را به میل خود تغییر دهد یا به قول فرمایش جناب لاهیجی عالیقدر کباب کوبیده به میل و سلیقه خود درست کند.
منتقد آنچه را در نگاه و اندیشه ی خود درست میداند میگوید، و صد البته منتقدانی که در این صفحه حضور پیدا کرده اند تمامیشان صاحب اندیشه و نظر هستند و مطمئن هستم برای نظراتشان رفرنس و مرجع دارند.پس بهتر است اگر در گفته های ایشان ابهامی داشتید ،تقاضا کنید که توضیحات بیشتری بدهند.
اما در نهایت انتخاب با شاعر اثر است.
تمام اینها را باب مقدمه عرض کردم بزرگوار،
با احترام به تک تک عزیزان که زیر این شعر نظر و نقد نوشته اند🙏🙏🙏
غزلی زیبا پیش روی ماست که در آن شاعر بدرستی و زیبایی از عقل گرایی و مصلحت اندیشی افراطی نوع بشر که این روزها گریبانش را گرفته و نمیگذارد نفس بکشد صحبت میکند.
در زمانه ای که گویا باید در را به روی دل بست و فقط راه عقل را پیش گرفت و دوید و دوید و دوید تا مُرد.
همین، دویدن و آخر مرگ
و هیچ گاه در هنگام مرگ از زندگی زیسته رضایت نداشت.
استعداد شاعر مانند آثار قبلی او در این شعر نیز به صورتی مشهود و نمایان است و بنده ناراحت شدم که چرا شاعر در جواب نقد اشاره میکند که بنده غزل سرا نیستم و این غزل را صرفا برای شرکت در فراخوان در چند ساعت گفتم و و و
اما در باب وزن، مصرع سوم بدلیل واژه ی " مسئله"
مصرع دهم بدلیل واژه ی " علاقه"
مصرع یازده بدلیل واژه ی " بره ی"
افت خوانش دارد،خواه شما و دوستان قبول داشته باشید خواه نداشته باشید، و بله شما شاعری هستید که قدرت اصلاح شعر را دارید، و بله شما شاعری هستید که دوستی وقتش را برای شعر شما صرف میکند و اطلاعاتی را با شما در میان میگذارد که باید قدرش را بدانید.
مصرع سیزدهم وقتی " جریان" را " جَر /یان " بخوانیم وزن برقرار است ولی اگر " جَ +ری+یان" بخوانیم شاید کمی در تنگنا بیفتید که قابل گذر است البته و نکته ی حائز اهمیتی نیست.
در مورد مصرع پنجم احتمالات بنظر نیکوتری در اختیار شاعر بوده که به گمانم از کنار آن رد شده .
شاعر میتوانسته اشاره کند وقتی به دوراهی میرسم عقلم دستور میدهد که از کدام راه بروم. یا وقتی به دوراهی عقل و احساس میرسم.وجود صد راه در مصرع ،انتقال دهنده ی گیجی و سردر گمی است و در این حالت وجود عقل ضروری بنظر میرسد
این یک مورد از مصرعهاییست که ضعف در پرداخت در آن مشاهده میشود
در ۴مصرع به نوعی تکرار در پرداخت مشاهده میشود که اگر بتوان از آن عبور کرد خروجی بهتری بدست می اید
هنگام حل مسئله.......
تا در مسیر زندگی......
هنگام جنگ انتخاب.....
وقتی سیاستهای قلبم......
هنگام،تا،هنگام،وقتی
میشود قدری تنوع در پرداخت ایجاد کرد.
و مایلم مجدد عرض کنم
جناب سعادت نژاد ،همانگونه که منتقد برای شعر شما ارزش قائل شده و دریچه ای به آن باز کرده
شما نیز وظایفی در برابر منتقد دارید.
اگر با موردی در نقد مخالفید یا ابهام دارید باید اعلام کنید و در آرامش در موردش بحث و تبادل نظر کنید
اینکه اعلام کنید موافقید و ۱ ساعت بعد از آن زیر نظر منتقد دیگری که به شما نمره ی قبولی میدهد سریعا نظر قبلیتان را تغییر دهید صورت خوشی ندارد.
و محاسن اثر را که دوستان کاملا بیان کردند.
برای شما آرزوی موفقیت دارم بزرگوار.
🌺🙏🌺