سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        غوغا

        شعری از

        اکرم بیگدلی وش(پریشان)

        از دفتر آوای پریشان نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۴ فروردين ۱۴۰۱ ۰۱:۲۸ شماره ثبت ۱۰۸۶۴۳
          بازدید : ۲۳۱   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        آخرین اشعار ناب اکرم بیگدلی وش(پریشان)

        واژه ها امروز غوغا کرده اند
        پای عشقت را به دل وا کرده اند
        اندکی آن سو تر از فصلِ خزان،
        سفره ای گسترده برپا کرده اند
        مستِ عطر از هر شکوفه گشته ایم
        عاشقان در کوچه بَلوا کرده اند
        عقل اینجا جا ندارد زین سبب،
        عشق را در دل چو مأوا کرده اند
        خواب ورؤیا جا ندارد در بهار
        منعِ ما از خواب ورؤیا کرده اند
        نغمه ی قمری ز پشتِ پنجره
        عاشقی را خوب معنا کرده اند
        غافلیم از قلبِ دیوانه که باز،
        عشق و مستی در دلی جا کرده اند
        گرچه من نامم *پریشان*گشته است
        عقلِ من را نیز حاشا کرده اند!
        من همان دیوانه ای هستم که باز،
        داغِ لیلی در دلِ ما کرده اند
        پریشان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۵ فروردين ۱۴۰۱ ۰۹:۵۰
        درود بانو
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        جمعه ۵ فروردين ۱۴۰۱ ۲۲:۲۲
        سپاسگزارم نظرلطف شماست🌼🌼🌼
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        جمعه ۵ فروردين ۱۴۰۱ ۲۲:۵۱
        درود بر شما
        زیبا بود بزرگوار
        سالتان پر غزل 🌺🌺🌺🙏
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        جمعه ۵ فروردين ۱۴۰۱ ۲۳:۴۱
        سپاس فراوان🌼🌼🌼
        ارسال پاسخ
        محمد مرادی (غافل)
        جمعه ۵ فروردين ۱۴۰۱ ۲۱:۰۷
        سلام و درود
        غزل زیبایی خواندم
        قلمتان همواره نویسا..
        خندانک خندانک
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        جمعه ۵ فروردين ۱۴۰۱ ۲۲:۲۳
        سپاسگزارم نظرلطف شماست🌼🌼🌼
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۶ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۴۲
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما بانوی گرامی
        غزل هایت
        دراین شب های ظلماتی
        ماه تابان است
        دردل
        جان جانان است
        هر صبح
        درخشان است
        دل باغزل هایت
        بسیار شادان است
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        اکرم بیگدلی وش(پریشان)
        شنبه ۶ فروردين ۱۴۰۱ ۲۱:۰۰
        سپاس از پاسخ زیباتون جناب دزفولی🌼🌼🌼🌼🌼
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5