هردم در این وادی نوای الرحیل است
کوچ رفیقانم دگر بی قال و قیل است
ای وای چه آمد بر سر مردم در این شهر
هر کوچه اش چند حجله ای مانند نیل است
یاران سفر در پیش دارند بی بهانه
گویند که این رفتن دگر هم بی دلیل است
یک طایفه در سوگ و آنی یک مصیبت
حتی عزادار پیر و هم سردار ایل است
سیمین عذاران می روند نوبت به نوبت
جامی به کف دارند که انگار سلسبیل است
افسوس از مرگ جوانان مانده دردل
این کشتگان قربانی جهل ثقیل است
دستور چنین است و چنان است که بمیرید
عقل بشریت از این فرمان علیل است
هرخانه ای صد غصه دارد این زمانه
در سوگ شان بنگر چه دستانی دخیل است
این ذره افسون کدام قوم و قیبله است
مخلوق انسان است و خرما برنخیل است
هیهات اگر این ماجرا از جنگ نخوانی
فکر پلید اجنبی از این قبیل است
از کشتن و آوارگی باکی ندارد
آن نانجیب که خواسته اش قتل و قتیل است
دنیا نبیند روی خوش دیگر از این پس
تا حاکمانش این چنین پست و ذلیل است
بس کن مزینانی مگو این ماجرا را
رهرو خودش هم شاخه ای از این سبیل است
سروده ی چشم نوازی بود
با دیدگاهی خوب
وقت شد معنی ی
هر کوچه اش چند حجله ای مانند نیل است
را برای من بنویسید .
با سپاس فراوان.
و موفقیت روز افزون