پنجشنبه ۱ آذر
|
آخرین اشعار ناب فرهاد احمدیان
|
با لبی خندان آمدم درد دلم بسیار بود ** سوخته این قلب من اندر جفایی بیمار بود /// گر زنی خنده به هر درد و غمی دواست ** پس چرا بیچاره دلم در پی غمخوار بود /// سخن بسیار باشد عاقلا به هر کاری نیاید ** مگر آن کلامی چو مرحمی بر دل غمبار بود /// سخن گفتن به زیبایی چو آسان بود بر هر زبانی ** دلم از جفای بد عهدان در نهان شرمسار بود /// بگو ای دانشمند مجلس از بشکستگان چه دانی ** تحمل تا کی کنم زخم دلم را قلبم اشکبار بود /// چرا از غم بگویند طبیبی ره بستان داده اشارت ** کدامین گل شناسی که چون طبیبان عطار بود /// دل زخم خورده سخت گردد چو درمان ** پیاده کی برد از یاد روزی که خوش برسوار بود /// دلا تا توانی میانه روی پیشه کن در این دنیا ** هوسهای دنیا هر لحظه برای زخم بر دلت در انتظار بود #######
|
نقدها و نظرات
|
درود فراوان وارادتی بی پایان جناب احمدیان ادیب فاضل و فرزانه بسیار شیوا ودلنشین قلمتان مانا کامیاب ومستدام در پناه حق ایام بکام 🌷🌷🌷 | |
|
: | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
جالب و زیبا بود