سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بادام های تلخ

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ۱۳:۲۷ شماره ثبت ۱۰۷۳۹۰
          بازدید : ۱۰۹۵   |    نظرات : ۵۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری

        شعر اول: شناسنامه
        بغضِ قایقی شکسته ام
        که هوسِ شنای پروانه
        کرده است
        نامش،
        نامش؟
        عذابِ کشدار؟
        آینه ی حقارت؟
        نه،نه
        شانه ای اگر
        پیدا کنم
        زار می زنم بوسه ها
        از دهان افتاده اند
        آنقدر به هرگز رسیدیم
        ایستگاهِ گریان
        سوارِ قطار شد
        تا به دوستی سفر کند
        دلتنگ نباش ریلِ عزیز
        چمدان
        کمی کوه
        تکه ای دشت
        چند ابر باران زا
        مقداری هوای وطن را
        با خود آورده
        تا احساس غربت نکنی
        فقط سرِ راه
        به دادگاهِ آخرت برو
        دیوارِ فصول
        بوی خون می داد
        پوست خرس پوشیده بود و
        در همین بند هشتگزیان
        از آب گِل آلود ماهی گرفتند
        #توقیف_جان_ممنوع
        اصلا نامش
        زیستِ مردن؟
        دویدنِ سُکون؟
        زندگی بیهوده نیست؟
        همان لعنتی که در بستر او
        قرص های خواب،نمی خوابند و
        نمی دانم پتو
        برای خفه،
        یا گرم کردن؛
        از من بالا می رود!!
        شعر دوم: حافظه
        نقطه ای داس به دوش
        مثلِ سایه دنبالم
        لامپِ حسود
        خورشید را
        از پریز کشید
        دورهمیِ ارواح؛
        دردِ زانوهای مادرم با من،
        به مجلسِ ختم شادی
        دعوت بود
        زخم و غم می رقصیدند
        انگار نه انگار مرگیدن
        از سطر سطرِ سخت پوستِ آبی
        نشت کرده است
        اتاق تنگی نفس گرفت
        راه پله هراسان
        زیر پام قدم بر می داشت
        تصادفِ خیابان با بن بست
        اتفاق افتاد؛
        بغضِ لاستیک ترکید،
        که به تو نمی رسم
        (؟)سوال پرسید:
        رفتگر هر روز
        دلتنگیِ چند نفر را
        از حافظه ی پیاده رو
        جارو می زند؟
        شعر سوم: هیس
        هیییس آرامتر!!!
        باید
        مواظبِ جدولِ جاسوس زاده‌
        باشیم
        گروهی می گفتند:
        آلودگی امانشان را بریده است
        یکی از
        یادگار نویسی شکایت داشت
        یکی از
        جدش کتاب تاریخ شنیده بود:
        تیر و تخته هایی
        که از کارگاهِ چوب بری
        به آخرین جنگل پناه بردند
        کنار هم "کلبه"را ساختند
        در حصارِ شهر
        درختان هر شب
        نقشه ی فرار می کشیدند
        کاجِ پیر امّا
        به عاقبت این گریز
        فکر می کرد:
        دفتر خاطرات
        یا چوبه ی دار ؟؟؟
        بادام های تلخ
        پژمان بدری
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۶ شاعر این شعر را خوانده اند

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        سیاوش آزاد

        ،

        تکتم حسین زاده

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        فرهاد احمدیان

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        رضا سعادت نژاد

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        مسیح علیپور

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        آرمین پرهیزکار

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        پژمان بدری

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        اشکان اهنگری(اشک اهنگ)

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        علی رضایی (ژولیده)

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        مینا امیریان(خورشید)

        ،

        سيد هادی حسینی(هادی)

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        مرضیه رضایی (رها)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        مهتاب مافی

        ،

        روح اله سلیمی ناحیه

        ،

        معصومه اصلی

        ،

        ملکبانوی سیب

        ،

        نیاز ناطق

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        وجیهه رستگاری گل سرخ

        ،

        مجید خوش خلق سیما

        ،

        آرزو هرسیج ثانی(دلدر)

        ،

        محمد علی رضاپور

        ،

        حنانه الادا

        ،

        سامره حاجیان(مهربانی)

        ،

        مهرانه بلوچ

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        علیرضا محمودی

        ،

        حسین شفیعی بيدگلی

        ،

        محمد جواد عطاالهی

        ،

        شین بانو

        ،

        شکوفه عابدی نژاد

        ،

        فاطمه ترکمان پری(آیه)

        ،

        شعله(مریم.هزارجریبی)

        ،

        سمانه فربد

        ،

        ایمان هاشمی

        ،

        سینا سجودی

        ،

        بنده خدا (ج)

        ،

        معصومه جهانگیری

        ،

        شاهزاده خانوم

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۳:۳۰
        سلام و احترام

        همش سطر به سطر رئالی نکته سنج بود تلخ و غمگین و جزییات نگر ؛ که البته هنر هم جز پرداختن به جزییات و ادراکی وَرای تامل از پیرامون و خلقت داشتن ، نیست ولی این یک بخش خیلی زیباتر است به نظرم و بخودی خود هایکویی کامل در نمودِ طنزِ سیاه (سبک اغلب نگارشیِ شما ) را یادآور :

        لامپِ حسود
        خورشید را
        از پریز کشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک



        اینم بخوانید :

        ظلمت
        مدینه منوّره
        قبل از ادیسون

        مدینه منوّره
        بعد از ادیسون خندانک خندانک خندانک


        و آهنگی به نام (شهر حسود - از علی زند وکیلی) هم بسیار زیباست .



        سلامت باشید و سرافراز

        المُخلصیّونات
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۵۸
        سلام بانو کوهواره
        سپاسگذار مرام و معرفت مهربانانه ی همیشگی شما هستم
        ممنون که رد مهرت تابلو نگاره ای بر دیوار این صفحه شد
        آهنگ و گوش کردم

        چاکرونات خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۹:۱۳
        باسلام
        زیباست
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۱۳
        سلام جناب اخباری متشکراتم خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۹:۲۱
        درود پژمان عزیز
        بسیار زیبا و دلنشین بود ند
        موثر و پر معنی
        دستمریزاد
        موفق باشید خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۵۹
        سلام پدر جان مچکرم از حضورت خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۵:۱۶
        سلام جناب بدری گرامی
        البته سپید با ذائقه ی بنده سازگاری ندارد
        منتها از ارسالیهای شما و جناب علامیان و جناب حسنلو عبور نمیکنم و آنها را حتما میخوانم
        درود بر طبع سپیدتان 👏👏👏
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۰۳
        سلام داش مهرداد نوکرتیم

        تو لطف داری به ما و دیگر عزیزان

        خاک پاتیم

        شاه بیت معرفتی خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۱۱
        سالروز میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسد الله الغالب، حضرت امام علی بن ابیطالب،علیه السلام و روز پدر مبارک باد خندانک خندانک .
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۲۴
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ۲۱:۲۲
        سلام و درود برادر عزیزم خندانک
        سپید زیبایی بودخندانک
        دوست دارم این سپید را مرور کنیم

        بغضِ قایقی شکسته ام
        که هوسِ شنای پروانه
        کرده است

        یک شروع زیبا که به تنهایی می تواند سپید کوتاه مستقلی باشد چیزی شبیه سه گانی یا پریسکه
        برای تبیین زیبایی این بخش باید بگویم قایق شکسته که دو قسمت شده شبیه یک پروانه افتاده در آب است در واقع شاعر خودش را به قایقی شکسته یا پروانه ای سقوط کرده تشبیه کرده که با این حال هنوز امید دارد
        تشبیه بسیار خلاقانه ای بود
        هر نوآموز شعری باید با دیدن مثال زیبا فراموش نکند هنوز مضامین جدید منتظر کشف شدن توسط ما هستند

        نامش،
        نامش؟
        عذابِ کشدار؟
        آینه ی حقارت؟
        نه،نه
        شانه ای اگر
        پیدا کنم
        زار می زنم بوسه ها
        از دهان افتاده اند

        در این قسمت شاعر امید اندک خود را در عین شکستگی به عذاب و ... همانند کرده است البته نظر من این است که کاش این عذاب هم غیر مستقیم بیان می شد درست مثل قسمت اول شعر
        قسمت مربوط به شانه ای اگر
        پیدا کنم
        زار می زنم بوسه ها
        از دهان افتاده اند

        شاید منظور این است که محبت و دوستی دیگر وجود ندارد

        آنقدر به هرگز رسیدیم
        ایستگاهِ گریان
        سوارِ قطار شد
        تا به دوستی سفر کند
        دلتنگ نباش ریلِ عزیز
        چمدان
        کمی کوه
        تکه ای دشت
        چند ابر باران زا
        مقداری هوای وطن را
        با خود آورده
        تا احساس غربت نکنی
        فقط سرِ راه
        به دادگاهِ آخرت برو
        دیوارِ فصول
        بوی خون می داد

        یک تصویر سورئال یا فرا واقعیت خصوصا بخش قطار در شعر گنجانده شده است
        میل شاعر به رفتن از جایی که آزارش می دهد و در عین حال همچنان بدانجا وابسته است به خوبی تصویر شده است شاید هم این صرفا برداشت من است

        پوست خرس پوشیده بود و
        در همین بند هشتگزیان
        از آب گِل آلود ماهی گرفتند
        #توقیف_جان_ممنوع
        اصلا نامش
        زیستِ مردن؟
        دویدنِ سُکون؟
        زندگی بیهوده نیست؟
        همان لعنتی که در بستر او
        قرص های خواب،نمی خوابند و
        نمی دانم پتو
        برای خفه،
        یا گرم کردن؛
        از من بالا می رود!!


        در ادامه هم ملالت از زندگی کردن همراه ظالمان و افرادی که تحکل آن ها غیر ممکن بوده است شاعر را به احساس پوچی زندگی رسانده است

        اما نقد اصلی من به شعر
        برادر عزیزم
        ایده های شعر به ویژه شروع آن عالی بود شعر دغدغه مند بود و از سر خوشی و بیکاری سروده نشده
        اما پرداخت ایده های ناب شما به غیر از ابتدای شعر باعث هدر رفتن آن ها شده است
        به نظرم این شعر می توانست با پرداخت بیشتر و چکش کاری به یک سپید محشر تبدیل شود
        تصویرسازی قطار با دقت بیشتر می توانست خیلی بهتر در خدمت شعر باشد و یک پاره جدا افتاده که لولای درستی ندارد تا به شعر متصل شود
        آن عذاب و آینه حقارت میشد هنری تر بیان شود
        و در بخش های آخر هم انگار خواستید زودتر شعر را تمام کنید و بیشتر به شعار تبدیل شده و تصویر هایش به زیبایی قایق شکسته و قطار نبودند
        مخلصاتخندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۲
        سلام بر امیررضا از نوع خانلری
        خاک پاتیم دادا که نوشتی و یاد دادی
        شاگردتیم
        تبخیر شده ی نقدتیم خندانک
        انشالله تو صف کتاب و اشعارت بیام چایی پخش کنم خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۰:۲۳
        سلام به دوستان. و پژمان بدری

        باز سه شعر در زیر مجموعه ای با عنوان بادام های تلخ
        اول کار ارتباط این عنوان با سه شعر را من هیچ اشاره ای نمی کنم شاید دوستان یا خود شاعر ورود کنند


        مسله بعدی عنوان هر کدام از این سه شعر
        شناسنامه
        حافظه و هیس
        و لذت ارتباط کشف این سه هم به عهده شما عزیزان

        فقط تنها به نکاتی اشاره می کنم
        شعر اول... بغض قایقی شکسته ام
        که هوس شنای پروانه کرده.. در نگاه اول هیچ ارتباطی بین قایق و و پروانه نیست
        اما با کمی دقت شنای پروانه که هم واقف به آنیم به ذهن میاد و تصور شنای پروانه
        قایق شکسته یا حتی خود پروانه افتاده در آب ...
        نامش را سوال میکنه غذاب کشدار، آیینه حقارت ( آب، آیینه، قایق، بغض واشک و... چه ارتباط درستی بین‌شان است)
        نه، تاکید می کنه نه
        اگر شانه ای پیدا کنم
        چه تصویر قشنگی، بوسه های از دهن افتاده، از دست رفته،... را زار می زنم، زار میزنم
        هر سطر این شعر همین من واقعا نه تمرکز دارم نه حوصله و نه دلم میاد بی تفاوت رد بشم ؟!
        ....
        در همین بند ،هشتگ زیان... وادامه آن
        نمی دانم برای خفه کردنم یا گرم کردنم از من بالا می‌آیند!
        (پژمان جان مواظب باش کار از محکم کاری میگن ایرادی نداره خندانک )

        شعر دوم حافظه
        خیابان با بن بست تصادف کرد
        بغض شعر اول اینجا دیگه ترکید
        و اینکه به تو نمی رسم (و ایستگاه قطار)
        سوال از سوال می پرسه
        تصاویر همه ملموس وبکر است.
        بگذریم

        شعر سوم
        ....
        کاج پیر به عاقبت این گریز
        فکر می کرد
        دفتر خاطرات
        یا چوبه دار!!!

        به نظر من که خیلی فرق نمیکنه..
        آنچه من پای این شعر عزیز نوشتم
        فقط از دریچه ذهن من است و لزومن
        نگاه و فکر شاعرش نیست


        البته این هم بگم بقول آقای رشنو، بند دل شعر احساس
        چیزی که در بعضی از شعرهای پژمان کم می بینیم
        یا اصلا نمی بینیم و مهندسی افراطی... در سرودن شعر
        که ناخودآگاه من سمت انتخابات .. و.... می بره

        در پناه آزادی برادر عزیزم خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۷
        سلام بر مهدی موعود خندانک
        دادا اگر بخوام حقیقت و بگم بله دقیقا اشعار من مهندسی شدن یعنی اول خط روایتشو به شکل رئال مینویسم بعد میرم سراغ شعر کردنش
        و به پدیده ی صدرصد شعر یک جوشش است هم هیچ اعتقادی ندارم
        راجع به احساس کارها هم باید دید مخاطب احساس و چطور تعریف میکنه
        عاشق معشوق
        وقایع مرتبط با جنگ
        فقر و گرسنگی
        معضلات اجتماعی
        یا....

        دست بوسیم داداش گلم خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۸:۰۷
        سلام مجدد
        بله من هم بعد هم عمر ی معترفم به این
        که هیچ جوششی بدون کوشش در شعر
        راه بجایی نمی‌بره، مخصوصن به قلب مهربان تو
        یکی از دلایلی که شعر تورا دوست دارم این روزا
        میدونی که بی تعارف میگم
        همین بیان متفاوت...
        و گفتن از معضلات اجتماعی و فرهنگی. و
        ... که بیان همون احساس و البته اندیشه شاعر
        که اگه پشتش نباشه تقریبا هیچ ارزش ماندگاری نداره.
        (وقتی پای مهندس میاری وسط،، وقلم از دست شاعر میگیری.....خوب کمی.. )
        ما همه را عرض می کنم از احساس تقریبا یه تعریف داریم
        با درجات متفاوت
        ...
        حالا که اینجور شد
        با همون ایستگاه گریان
        سوار قطار میشم
        ناراحت نشو ریل منتظر!
        برا تو چیزهایی کنار گذاشتم
        پژمان زحمتش کشیده اون بالا
        برات لیست کرده
        فقط به اون دادگاه نرو بی زحمت!
        خندانک خندانک


        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۳:۵۸
        سلام مهدی موعود شماره ی ۲ خندانک
        مخلصیم دادا
        ممکنه تو تصویر یا مطلبی بطور جوششی بیاد تو ذهنت اونو پیاده کنی ولی مگه میشه دستی به سر و روش نکشی
        ما مردم عموما هنرمندا قدرت اعتراف ندارن فک میکنن بگن ما یه شعر و نشستیم فک کردیم واسهش وزن و قافیه ساختیم یا تصویر بهش ارائه دادیم از جمالِ همایونشان کم میشه
        نمیدونم این قضیه ی جوششی از کجای تاریخ ادبیات دراومده ولی هرکی اولین بار استفادش کرده سیاست مدار خوبی بوده...

        مخلصم دادا خندانک
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ۲۲:۳۲
        سلام به همگی
        و پژمان جان بدری دوست خوبم
        ابتدا بگویم که ای کاش یک اثر ارسال میکردی و عجله نمیکردی، اینجوری نقد و نظر مشخص تر بود.
        درباره ی کیفیت خوب اکثر شعرهایت بارها گفتم اما اینبار در مورد موضوعاتی که در برخی از آنها مشاهده میشود نکاتی عرض خواهم کرد. بخصوص در این سه اثر.
        از بین این سه، اولی و دومی را جلوتر از شعر سوم دیدم و سومی نسبت به دوتای دیگر کم زور است، گفتنی ها را دوستان به خوبی گفتند و نکات مثبت و منفی گفته شده اما به هرحال چند مورد را لازم میدانم شرح بدهم.

        هر اثری حالا چه شعر، متن، و... اول یک ایده کلی دارد، حال میشود که رویداد شاعرانه و شهودی باشد یا روایی و بر اساس اتفاقات معمولی و شایدم غیر معمول زندگی، هیچ ایده‌ای هرچند خاص و بکر به تنهایی فقط اتفاق نمیافتد.
        در هر شعر با هر قالبی، این تکنیکِ اجرای متفاوت همراه با تنوع در سبک، بیان، محتوا و صدالبته در کنار احساس شاعرانه است که خودش را متفاوت نشان میدهد. حتی کمک بزرگی به کشف شاعرانگی هرچه بهتر و بیشتر میکند.

        فقر مساله بسیار مهمی است و کسی نمیتواند امروزه منکر آن بشود ولی اعتراض کردن بدون تنوع، راهکار و کنش خیلی برجسته نخواهد شد. به هرحال بیدادها کم نیست و در یکی دو مورد خلاصه نمیشود، اینگونه اگر در بهترین حالت هم باشیم میتوانیم از تکرارِ خودمان جلوگیری کنیم.

        به قل منتقدان سینمایی (حتما که فرم بسیار مهم است) اما به هرحال بخشی از ساختار کلی یک اثر است یعنی:‌ از واکنش در باورهای عادی و غیرعادی رویکردهای گوناگون نگاشته شده یا غیر مکتوب، فرهنگ عامه، و در نظر گرفتن سلیقه طیف های مختلف و تسلط صاحب اثر در تفکرات غیرشهودی، شهود خلق می‌شود. اگر کمی فقط شهود را زمین بگذاریم لذت کشف از بین میرود و تصاویر و ترکیب های ما خنثی میشود و کارکرد کوبنده ی خود را در اذهان از دست میدهد، بنظرم از ایده با امکانات موجود روایتی میتوان برای اجرایی متفاوت از شگردهای دیگر هم استفاده کرد. به طور مشخص ایجاز نباید خیلی زیاد اتفاق بیافتد همانطور که اطناب نبایستی ممل باشد. مساله اصلی تبیین متعادل ایده و گسترشِ اجرایی در باب محوریت و شخصیت سازی است. این دانای کل بودن نبایستی خیلی روشن بنظر برسد دوست من.
        مثل فیلم بلند که برعکس فیلم کوتاه
        نیاز به شاخ و برگ و نزدیک شدنِ بیشتر به جذابیت های فیلمنامه دارد یا اخباری که پس از تیتر و عناوین اصلی، یک خبرش همیشه ویژه تر پرداخته میشود
        چون مهم است و معنا یا مفهوم های اصلی در دل آن نهفته است. اگر تیتروار بدون شخصیت پردازی پیش برویم یک جور
        رفتار شتابزده به چشم میخورد، حتی مفهوم ریتم شعر هم زیر سوال میرود و شعریت متن کمرنگ میشود. مثلا خود من در بعضی از اشعارت این موضوع را میبینم و ناخوداگاه آنهارا یکنواخت و تند میخوانم، (اهمیت تنوع لحن) وحتی قابلیت دکلمه و جابجایی ارکان جمله از آن مواردی است که توجه به آن ضروری است.
        در ایده بد نیست اما در اجرا ناموفق نشان میدهد اتفاق شاعرانه خیلی در نیامده است.بحث محاوره نویسی، زبان پریشی، شگردهای زبانی پست مدرن هم میتواند برای تنوع خوب باشد.

        نمونه ای از اجرای کم زور در شعر سوم:
        کسی، یعنی دقیقا چه کسی؟!...کتاب تاریخی، اینها ساخته نشدهوو سریع از کنارشان عبور کردی، متاسفانه خنثی هستند.
        به عنوان مثال با مفهومی دیگر اگر میگفتی:
        یکی که خرمالوهای حیاطشان را کال میچید یا میخورد
        از جدش سیاه ترین کتاب تاریخ را فلان... یا کسی که، کسانی که تمام تخم مرغ هایشان در یک سبد بود فلان...(البته این فقط مثالی بداهه بود) به هرحال میشد که بهتر پرداخته شود.
        ایده های بکر و بدیع جذاب است اما یادمان نرود که باید در خدمت شعر باشد، میتوان مثلا بجای وسواس زبانی
        و قواعدی به وسواس در خرج کردنِ تصویر و ترکیب رسید و از تکنیک های بیشترِ پسامدرن هم استفاده کرد، تا ایده ها حیف نشوند، به طور کل خسیس بودن در ایده و ترکیب و تصویر سازی گوناگون، دست و دلباز در اجرا، در این مورد مثبت است و ماندگار.
        نبض قلمت سبز از خوبهایی دادا رفیق خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۵۷
        سلام بر معترض الدوله

        چاکریم دادا
        می خوانیم و یاد می گیریم از این پنجره ی سبزی که در این صفحه به یادگار گذاشتی

        باش و بنویس که شوره زار شعر امروز برای آبادی به قلمهایی چون تو نیاز داره

        کوکتل پنیریتیم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ۲۱:۰۹
        درود خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
        سلام و درود خانوم حسین زاده خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ۲۲:۱۸
        خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
        سلام بر بانو طالب زاده مچکرات از تشویقتون خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد احمدیان
        جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ۲۲:۴۶
        سلام و عرض درود خدمت جناب بدری بسیار دلنشین و زیبا سرودید پاینده باشید
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
        سلام جناب احمدیان خاک پاتیم خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۰:۲۰
        سلام مسئله
        شعر اول و ... جزء شعر است؟
        همچنین پژمان بدری ؟
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۱۰
        سلام جناب آزاد نوکرات
        اگر شعر نیست شما به لطف و دیده ی عیب پوشتان ببخش
        پژمان بدری هم خاک پای شماست خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمین پرهیزکار
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۰:۳۳
        درود بر شما خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۱۱
        سلام آرمین عزیز ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۸:۴۹
        با سلامی گرم در بدو ورود
        آمدم، خواندم من این زیبا سرود
        بر نشاندم مهر آن بر قلب خویش
        - - - - - - - - - - - - - - -
        آفرین بر شاعرش
        منتظر اورا به پای دفترم
        تا بخواند شعر من نقدش کند
        - - - - - - - - - - - - - - -
        یک ستارک چون که هستی، شاعری
        یک ستارک بهر این که آمدی، هم ناظری
        سه دگر،
        یا کسری از آن ها
        ز بهرِ نظم و وزن
        اندیشه وُ نقشِ خیال
        ***
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۱۳
        سلام جناب سبکبار
        متوجه شدم این پیامو پای همه ی شعرا کپی کردید
        ناسلامتی ما شاعریم چنین حرکاتی دور از ادبِ
        اگر پای شعری میرید هرکسی مجبور به گذاشتن کامنت نیست
        در کل بزرگ ماییون و قابل احترام
        دست بوسیم خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۵۷
        سلام و عرض ادب و عذرخواهی خدمت جناب بدری. بنده هیچ قصد بی احترامی به هیچکدام از عزیزان و بزرگواران هنرمند سایت خودم را نداشتم. تنها برای گریز از کمبود وقتی که جهت خواندن واقعی سروده های زیبای دوستان ناگزیر به انتخاب چنین متنی عمومی و منبعث از احساس صادق خودم گردیدم. هر روز تقریبا دو بار همه سروده های اخیر را می خوانم و گاها تکرار هر کدام از چهار و پنج بالاتر می رود. اول آشنائی من با شما اینگونه تلخ شد متاسفم و دومین نفری باشید که برایتان گل به عنوان هدیه تقدیم می کنم از این ببعد برای همه گل هدیه خواهم داد همراه با متنی مناسب . خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۰۲
        سلامی دوباره جناب سبکسار
        نیازی به عذرخواهی نیست
        شما تاج سری

        الان توجه کنید جناب فرهاد احمدیان نیز یه پیامو همه جا کپی میکنه
        اینجور حرکاتی حس میکنم فقط واس رفع تکلیف و زدن حضوریِ و لاغیر...

        ما کوچیک شماییم دستور بدین میرم توو همه صفحه ها پیام شمارو کپی میکنم خندانک خندانک
        طوبی آهنگران
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۵۰
        سلام جناب بدری
        بزرگوار
        همیشه از شعر های شما باران. به غمزه ابر می ریزد
        کمی تلخ اما شیرین

        در شعر سپید غم انگشت خانه. قلم شما ست

        به امید به سریید و شاد باشید
        قلمتان توانا
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۰۴
        سلام بانو آهنگران

        متشکرات از تعاریفتون

        چاکرونات خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۳:۰۳
        درود بر شما
        هر سه شعر عالی بودند
        موفق و مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۰۵
        سلام بانو کاسیانی

        ممنون از حضورت خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مرضیه  رضایی (رها)
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۳:۲۷
        سلام و درود برجناب بدری گرامی اشعارتون زیبا بود همیشه مانا باشید🌹🌹🌹
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۰۵
        سلام بانو رضایی

        مهرتان مستدام

        تشکرون خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۴۰
        ای فروغ ما نو. خورشید تابان یا علی

        واژه های ناب. قران معنی. عرفان. یاعلی

        لا فتی الا لا سیف لا دالفقار

        نه خدا توانمش خواند

        نه بشر توانمش گفت

        متحیرم چه نامم

        شه ملک لا فتی را
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۵۷
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ۱۷:۲۰
        سلام
        مرد نیک روزگار
        روز و روزگارت مبارک مرد.
        سایه ات بالا سر خانواده

        خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۵۹
        سلام مهدی موعود شماره ی ۳
        همچنین خودت
        سایه ی من بیشتر رو سر تنهاییمه
        خاک پاتیم خندانک
        ارسال پاسخ
        حنانه الادا
        سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ ۲۲:۳۵
        درود بر شما
        هر سه زیبا بودند به ویژه شعر سوم
        مانا باشید به عشق
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۵۹
        سلام بانو حنانه
        سپاس ویژه که هر سه شعر و مطالعه کردی
        نوکرات خندانک
        ارسال پاسخ
        مرضیه  رضایی (رها)
        چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ ۰۹:۲۵
        سلام و درود برشما جناب بدری اشعارتتن زیبا بود 🌹🌹🌹
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۰۰
        سلام بانو رضایی مچکرون از حضورتون خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        دوشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۴۰
        سلام وعرض ادب استاد بزرگوار جناب بدری عزیز

        بسبار عالی و
        جالب بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۲۵
        سلام جناب فتحی چاکریم خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۰۰:۰۱
        سلام جناب بدری
        بسیار عالی بودند
        خندانک خندانک خندانک
        .
        خندانک خندانک خندانک
        .
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۲۶
        سلام جواد جان ممنون که دوباره سر زدی خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۳۶
        درود جناب بدری
        زیبا نگاشتید
        نمیدانم پتو
        برای خفه کردن
        یا گرم کردن
        از من بالا میرود
        ملموس و غمناک بود
        بسرایید به مهر خندانک خندانک خندانک خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۵۸
        سلام درود فراوان استاد گرانقدر جناب بدری عزیز

        بینهایت عالی و
        دل نشین و پرمعنی

        و جالب بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ۱۷:۰۴
        دلتنگ نباش ریلِ عزیز
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۵۸
        سلام خانوم ناطق ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۰۳:۳۷
        سلام از بنده است شاعر خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۲۵
        خندانک خندانک خندانک
        چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۹:۱۰
        جالب بود 👌
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۰:۳۴
        سلام چاکرونات خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3