سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        پروازروح

        شعری از

        الناز حاجیان (مهربانی)

        از دفتر جهانی دورازتاریکی ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ ۱۶:۵۶ شماره ثبت ۱۰۷۳۳۵
          بازدید : ۴۰۸   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شهرتاریک است از آغوش های گره خورده به قبرستانها
        و چهره های درهم شکسته از یاس ها و خزان شدن های درخت امیدواری در
        شهرخموش و تاریک شده است
        نجوای مرگ بربام هرخانه فریاد سرمیدهد برخیزید
        بر گورستان آغوش هایی گره کور زده اند برسنگِ قبرها
        و زیرسقفِ بیمارستان ها دستانی رو به آسمان و التماسی سرشار از تمنا برای شفا
        شهر بسیار بسیار اندوهگین است هرلحظه فریادی را درخود حبس
        و روحی را پروازمیدهد بربام ملکوت
        نفس ها بی رمق چشمها بی سو
        و بانگ ها خموش گاه کفرمیکنند بر بخت و حالِ سیهِ خود
        و گاه اشک و ناله را بدرقهِ دفن عزیزانِ ازدست رفته شان
        ایمان نوری درشهر ندارد چراغش خموش شده است
        گویی مردمان رو به نومیدی آورده اند
        دیگر از اذان و آیه های آسمانی هیچ کس دلش نمی لرزد و خدای را جستجونمیکند
        گویی مردمان به مرگ  و خموش بودنِ روزهایشان عادت کرده اند
        هیچ چیز سرجایِ خود قرار ندارد
        خستگی جایش را به شادابی
        و آوازها جایشان را به سکوت ها داده اند
        کافیست یکنفر جلوی چشمانت جان دهد آنقدر روحت به چنین رفتن هایی عادت کرده است که جسمت را حفظ میکنی و چشمانت را برمرگِ رهگذران میبندی که مبادا فرشته مرگ اجیرشود برتو....
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد حسین اخباری
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۱۱
        با هزاتران درود
        بسیار بسیار هم زیباست محتوای وسرودنها آزاد است و بقول حضرت مولانا
        ( هرکسی را سیرتی بنهاده ایم // هر کسی را اصطلاحی داده ایم)
        با آرزوی بهترینها برای شما بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۲۳
        دنیایی سپاس استادِگرانقدرم
        زیبا میخوانید وزیبانقدمیکنید
        چشمِ دلتان روشن باشد و نقدتان همیشه قلمم را به اوج ببرد...
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۹
        درود بانو
        متنی جالب و زیبا بود
        از قدیم گفته شده « غم همزاد و همراه مرد» است
        رفته رفته با آن مانوس میشوید
        اگر شبی نباشد آرامش ندارید
        موفق باشید خندانک
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۰۹:۵۴
        سلام شروع و پایان را نگاه کردم و بی خیال خواندن شدم از امید، شادی، شور و ... بسرایید الان نسرایید کی خواهید سرود؟
        جوانی بگذرد تو قدرش ندانی
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۱۰
        سلام بزرگوار
        جهان فقط بر شادیها درحالِ گذر نیست
        اگرغم نباشد ما نمیتوانیم قدردان شادیهایمان
        باشیم
        متنی که نخوانده نقدش کرده اید سرشار از امیداست
        برخورد شما مانند کسانیست که بدون صحبت کردن با کسی بگوید
        از او خوشم نمی آید...به هرحال دنیایی سپاس ازشمابزرگوار...
        متن حقیقتی را قلم زده است که بارها شاهدش بوده ام... خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد احمدیان
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۵۸
        سلام و عرض درود خدمت خانم حاجیان بسیار دلنشین و عالی سرودید پاینده باشید
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۱۹
        سلام جناب احمدیان
        دنیایی سپاس ازاینکه وقت گذاشتیدبرای دلنوشته
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا سعادت نژاد
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
        درود بانو
        اتفاقا باید چنین تلخ نوشت برای این جامعه و نباید از واقعیت چشم پوشید
        چشم پوشیدن از غم و درد جامعه خیانت است،من و شما نگوییم چه کسی بگوید؟
        اگر امیدی و شادی وجود داشت از آن دم می زدیم
        مدتهاست دریغ از یک خبر خوش و همانگونه که خودتان گفتید:
        "دیگر از اذان و آیه های آسمانی هیچ کس دلش نمی لرزد و خدای را جست و جو نمی کند"
        درود بانو موفق سر بلند باشید خندانک خندانک خندانک خندانک

        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۲۱
        سپاس بنده شعروادب
        متاسفانه در دوسالی که گذشته هرچه به دیده جستجوکرده ام
        شادی را ختم به غم شده است
        وچیزی که بتواندقلم را به اوج کشد
        نه شادیهاست نه غم هایِ گره خورده به روحمان
        بلکه حقیقتِ بیدارِ تجربه هاست... خندانک خندانک خندانک
        دنیایی سپاس ازنقدارزشمندتان دوست هنرمندم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۲۵
        با سلامی گرم در بدو ورود
        آمدم، خواندم من این زیبا سرود
        بر نشاندم مهر آن بر قلب خویش
        - - - - - - - - - - - - - - -
        آفرین بر شاعرش
        منتظر اورا به پای دفترم
        تا بخواند شعر من نقدش کند
        - - - - - - - - - - - - - - -
        یک ستارک چون که هستی، شاعری
        یک ستارک بهر این که آمدی، هم ناظری
        سه دگر،
        یا کسری از آن ها
        ز بهرِ نظم و وزن
        اندیشه وُ نقشِ خیال
        ***
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۵۶
        درودهابزرگوار
        دنیایی سپاس از آوازه یِ درونتان
        شعری زیبا را درنقدتان جای داده اید
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۴۰
        سلام مطلب من باتوجه به ابتدا و انتهاست سروری دران دو مصرع ندیدم حال اگر اثر سرشار از امید است فبها المراد و نعم المطلوب
        همچنین میتوان به مطلبم به صورت کلی نگریست شادسرا باشید فارغ از اینکه این اثر شادست یا نه
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۵۵
        درودبزرگوار
        شادی سهمِ وجودِ نابتان باد
        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۴:۲۲
        سلام و درود به همگی و خانم حاجیان:
        ابتدا هدفم سر زدن به صفحه‌ی خانم حاجیان بود به رسم ادب و محبتی که پای سروده بنده بذل نمودند
        کمتر در مورد سروده‌های غیر کلاسیک نظری ارائه میدهم چون خودم را در این حیطه بی سواد میبینم.
        ولی بعد از خوانش اثر و نقد جناب آزاد چند سطری از نگاه و برداشت شخصی خودم خط خطی میکنم:
        واقعیت این است که در جامعه‌ی پژمرده و کم امید امروزی ما شادی کالایی لوکس و گرانبها ودر اختیار عده‌ی خاصی از افراد است. خود را گول نزنیم و صادق باشیم شادی و خوشبختی فرسنگها و یا سالیان دور با جامعه ما فاصله دارد.
        حال با این وضعیت میشود چند گونه برخورد کرد
        یا از کنار آن بی تفاوت گذشت که تقریبا و باتوجه به درگیری همگی افراد با آن غیر ممکن است
        یا میشود مانند بنده سعی در امید آفرینی و شور انگیزی در جامعه نمود و در قالب هنر، نقاشی، و شعرعاشقانه کمی از آلام مردم را هرچند دقایق کوتاهی کم کرد.
        و یا اینکه مستقیم و شفاف به دل ماجرا رفت و با جادوی هنر و قلم حوادث را به تصویر کشید و از صنعت اغراق هم استفاده کرد
        نوع برخورد با پدیده‌های اجتماعی و دیگر جامعه در مرحله اول به روحیه هنرمند بستگی دارد و بنظرم هر دو نگاه زییا و قابل احترامند
        کما اینکه جامعه‌ی آشفته امروز ما جایی برای شادی باقی نگذاشته و اپیدمی کرونا و از دست رفتن موقعیت های شغلی و خانوادگی و از دست رفتن عزیزان و آشنایان مزید بر علت شده است.
        از زیاده گویی و صرف وقت عزیزان پوزش میطلبم
        خانم حاجیان ممنون ازشما و از فرصتی که از اینجا نصیب بنده شد. دل نوشته شما ارزش وقت گذاشتن داشت. موفق باشید و بمانید باتشکر خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۶:۰۳
        سلام سید شادی درونی است

        جناب حالت چه خوش سرود و جناب افتخاری چه خوش خواند

        گر تو گرفتارم کنی من با گرفتاری خوشم
        گر خوار چون خارم کنی، ای گل بدان خواری خوشم

        زان لب اگر کامم دهی، یا آنکه دشنامم دهی
        با این خوشم با آن خوشم ،با هر چه خوش داری خوشم

        خواهی مرا گر بینوا ،درد دلم را بی دوا
        ور صد ستم داری روا ، با آن ستمکاری خوشم

        والاترین گوهر تویـی ،داروی جـان پرور تویی
        درمان دردم گر تویی ،در کنج بیماری خوشم

        آرد گرم غم جان به لب ،کی آیـدم افغان به لب؟
        با هر چه خواهد یار من در عالم یـاری خوشم

        ای بهتـرین غمخوار دل ،وی محرم اسـرار دل
        خواهی اگر آزار دل ،بـا آن دل آزاری خــوشم

        تا گشته ام یار تو من، از جان برم بار تو من
        عشق است اگر بار گَران، با این گَرانباری خوشم

        گر وصل و گر هجران بود ،گر درد و گر درمان بود
        (حالت) خوشم با این و آن، آری خوشم، آری خوشـم

        ابوالقاسم حالت
        ارسال پاسخ
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۶:۵۶
        گاهی هوای خانه غم انگیز می شود
        دنیا شبیه قصه ی پاییز می شود
        صد جام هم کفاف دلت را نمی کند
        چون غصه های قلب تو لبریز می شود
        وقتی دلی شکسته شود مثل آینه
        گاهی شبیه خنجر نوک تیز می شود
        ای کاش غم نبود ودل ما نمی شکست
        اما شکست و بدتر از این نیز می شود
        وقتی اسیر سیل غمی ،مرگ غصه ای
        در حد صفرِ مطلق و ناچیز می شود
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۶:۵۷
        سلام بزرگوار
        دنیایی سپاس ازاینکه دیده یِ نابتان را مهمانِ دلنوشته کرده اید واینچنین برداشتی نسبت به متن داشته اید
        درد گاه ریشه میزند در جانِ ما و غم میشود یارِهمیشگی مان اما یادکردن از یک درد و گفتنِ دردهایِ مشترک دردی را دوا نخواهد کرد
        اما میتواند تسکین دهد چنین دلجویی
        اگر من دلنوشته ام سبب شد که دردی را درک کنی و بهتر هضمش کنی
        فقط تجربه یِ مشترک است که در این دوسال تمام جهان را درگیرش کرده است
        من دلم نمیخواهدازغم بنویسم اما گاه آنچه را می بینم بر احساسم رخنه میکندکه موجب میشود من آن را مهمان دفترم کنم
        وگرنه نوشتنِ من نمیتواند حالی را تغییردهد فقط آنکسی که دردی را به بالین کشیده میتواند حالِ قلمم را درک کند و مهمان محفلش کند
        اگردردی را دیدی و آن را به دیده مهمان کردی زنده ایی
        وگرنه شادی ها همیشه بوده اند وما در میان دردهایم
        یادمان می آیدکه خداوند را بانجوایِ دل صدا زنیم...دنیایی سپاس ازاینکه دلنوشته را مهمان محفلِ گرانتان کردید استاد

        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سیدحسن خزایی
        سیدحسن خزایی
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۷:۴۷
        زنده بمانید به مهر خندانک خندانک خندانک
        ماهزاد سائل
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۷:۵۴
        زیبا بود 🌺🦋
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۸:۰۷
        زیبانگرهستی بانوی شعر خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۹:۰۵
        بداهه ای تقدیم شمابانوی گرامی
        نوشته شما دریا است
        بارانی بی سرما است
        شوری بی همتااست
        شمعی ز نور دلها است
        بداهه ای برادامه نوشته پرمعنی شما بانوی گرامی
        با که بگویم این فصل، فصل بهار زردست
        فصل خزان عمر و، فصل هزار دردست
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۲:۲۰
        درودها بر حضورتان استادبزرگوارم
        سپاس ازبداهه گویی هایتان
        بمانیدبرای شعروادب خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ماهزاد سائل
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۱۱
        سلام و درودها
        از شما دعوت میکنم برای خواندن و نقد دلنوشته ام!
        🙂بانوی شعر
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۲:۱۸
        سلام ماهزادِمهربانم
        به رویِ دیده چشم
        دنیایی سپاس ازدعوت ارزشمندت خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        روح اله سلیمی ناحیه
        جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ ۲۲:۵۲
        بسیار زیبا
        چندین بار خواندم و عمیقا از بیانتان لذت بردم ⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩⁦👏🏼⁩🌺🌺🌺🌺🌺
        اما چرا چنین شده و شده ایم
        چه چیزی اشتباه بوده و هست
        و ان ارامش و معنای خرد کجاست که چنین اشفته در خویشو دیگران گم شده ایم
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        جمعه ۲۹ بهمن ۱۴۰۰ ۲۳:۲۷
        چه دردبزرگیست ازغم نوشتن زیبا به نظربرسد
        کاش می گفتید چه دل چرکین
        چه غم انگیز
        چه بد دیدتان سیه و تار است
        کاش نقدتان اینگونه بود چشمهایت را بازکن
        زیبایی ها همین نزدیکی کمین کرده اند فقط کافیست بهترببینی و بهتر درک کنی
        ارسال پاسخ
        روح اله سلیمی ناحیه
        روح اله سلیمی ناحیه
        شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ۰۲:۵۲
        نظری که من نوشتم دو بخش
        ابتدا برای بیانتان که در نوشتن زیباست
        و سپس در مفهومو چرایی غمو اندوه که گم شدن در غم را واشفته بودن را
        به گمانم کامل نخواندید ویا کامل نرساندم


        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۲:۰۴
        درود بانوی مهربانی خندانک
        دلسروده ای زیبا خواندم از قلم نابتان خندانک
        الهی که دلتان غمین نباشد 💗🌷
        الناز حاجیان (مهربانی)
        الناز حاجیان (مهربانی)
        پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۲:۰۹
        سلام مهدیس عزیزم
        زیباخواندی مهربانو
        غم دورازوجودِنابت خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8