چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت
|
دفاتر شعر اکرم نوری(تنهایی مشترک)
آخرین اشعار ناب اکرم نوری(تنهایی مشترک)
|
به کشتارهای دسته جمعی
به انواع جنایت ها
قتل ها
به تروری پشت تریبون در جایی نامعلوم
از گوربرگشته ای_ شبیه تری
به این که در جایی نامعلوم خودت را چال کنی و بگویی
زمین
این نطفه حرام ارزانی خودتان
صورتت سفید
ماه نیستی
دهانت سیاه
چاه نیستی
ایستاده مرده ای
درخت هم نه!
موجود عجیبی
صدای قلبت
از لای دندان مردگان شنیده می شود
از زبان کولیانی که به من کوچ کرده اند
برای پیرها
دیوانه ها
کودکان آواره
که تمام روز نشسته اند به افتادن قطره ای
و ببینند که چگونه بخار میشوی
تن غریبی دارد صدایت
انگار قرن هاست سگی به گلویت خیره مانده
به گفتن چیزی که وقت گفتن
بخار می شود.
اینجا آسمان به راه های نرفته می ماند
جهنم
به حفره ای در شقیقه
اینجا هیچ به جهان
هیچ راهی به عقب
هیچ راهی به هیچ راهی برنمی گردد
دست ها پلی بی تعبیرند برای انهدام
و زن
در ذرات سرگشتگی
به سینه ی اسب دست می کشد
که بایست
از دویدن بایست
بایست و به چیزی فکر کن
که ندیده ای
به مرگ
که از رگ گرفته شروع می شود
از لحظه ای که تکه ای از خودت را
به دندان گرفته ای
و هیچ کاری نمی شود کرد
هیچ کاری
هیچ.
*اکرم نوری*
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیباست
موفق باشید