عدم

درود بزرگوار
بسیار زیبا و جالب بود
چون خواسته بودید زبان شعر و واژه ها به روز باشند بهتر نیست؟

سلام معنی ترب را محبت بفرمایید

سلام استاد آزاد عزیز 🌺🌺🌺🌺

خواهش و درخواستی که واقعا عاشقانه از بزرگواران دارم راهنماییو انتقاد و خطا گیری از شعرها میباشد
بلاخره باید از علمو هنرشان نصیبمان گردد تا از خامیو سبکی عبور کنیم
هرچی شعر نوشته و سروده شود قدمی در راستای تجسم دیدگاه گذشته و ادبیات غنی ودر حقیقت زخم شده در طبق اخیارو دایر ایندگانه
این شخصی یا دلبخواهی نیست در اصل وظیفه و مسئولیت ما نویسندگانه چه غنی چه ضعیف
این واقعیت درک و هدف من از نوشته
وگرنه در بیست سالی که نوشتم ده ها شعر من به نام دگرها ثبت شده و چه بسا اهنگ و ترانه هم شده
شعری به نام مولانا یا استاد شهریار
که این عمل نشان دهنده ضعف درکو برداشت اهمیت شعر و احترام به جایگاه رفیع بزرگانمان میباشد نه غرورو خودستایی بنده
کسی که شعر ضعیف بنده رو به استاد شهریار بخشید وترانه اش کرد درطی پنج سال هیچ خواننده و شنونده ای حقیقت موضوع نفهمد واقعا اسفناکه
حتی با اطلاع بنده وبارها تذکردادن هنوز جسارت ادامه و مقاومت دارند
همه این ضعفو زخمها که اصلا هم کوچک نیست بسیار هم فجیعه نشان از خود محوری استادان عزیز هست که احتمالا به این نگرش تمایل گرفتند که شعر خودمه و بهتر نوشتنو تبلیغو رهنمایی نکنم
نمیدونم تپان بیان داشتم یا نه ولی تقاضای توجه و تفکر در این حیطه دارم
سپاس بیکران از توجه و حمایت همه عزیزان 🌺🌺🌺

سلام و درود خدمت جناب سلیمی غزلی خوش قلم زدید پاینده باشید

بداهه ای تقدیم شعر زیبای شماشاعر بزرگوار
سرودهایت
حدیث بزم یاران شده است
زمزم غزل هایت
چشمه جوشان شده است

درود برشما

عالی بود

سلام و درود،آنچه مربوط به ایرادات شعر باشد ،در فهم بنده ناچیز نیست ،اما آنچه از قلمتان خواندم بسیار زیبا،دلنشین و واقعا ماهرانه بود و بر دل نشست ،حقیقتا لذت بردم،درود بر شما و قلم توانمندتان

خیلی خوب است که دراشعارتان زیاد
باخدای صحبت میکنید
این شعرتان دلنشین بودبرایم اما ممنون میشوم چند
خطی برایم ساده توضیحی دهید درموردش وحالِ دلتان
وقتی وهمتان به واقعیت گره خورد

از این دنیا که صرفا به دلیل و علت وافکاری پیوند زده ایم خسته شدم
درحالی که دنیایی که اون روی من هست و درخیالم دارم را میبینمو دوست دارم

با جهالت و دروغ نمیتوان عدالتو اندیشه ای را بزرگ کردو واقعی نشان داد
وقتی که راه خلقتو زندگی رابا عقل نگاه میکنم میبینم که اسرار خدا چیز دیگری هست در حقیقت هستی گونه ای دیگر است

و من از اینکه لحظه ای خود واقعی ام نبوده ام خسته شدم
و تعجب میکنم ازاینکه میبینم همه دانسته و فهمیده ادامه میدهند
وبا خود اندیشه میکنم که چرا
من در این مسلک و اندیشه و یا هدفو غایتی دروغین که هنوز اعتقادی ندارم و درواقع در دلم در اینجا نیستم در ان خانه و خواستی هستم که دلم میخواهدو حقیقت است
عده ای خاضعین دروغین که خود را به دروغ به عملهی دروغین نشان میدهند مانند کسی که خود را به خاکی میکند ودراین بازی میچرخند برخلاف انها من به اصل وجود که عالم ذر هست و وجود ما از انجاست را میبینم که همان خداست
با تمام نعمتها و چیزهایی که دنیا روزبه روزبی اندازه میدهد
من اون دنیای عدمی که هست و بعداز مرگ خواهیم رفت را بسیار باارزش و هستی واقعی میدانم