سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بزرگتر نشدیم

        شعری از

        محتشم فتحی آذر

        از دفتر چرا باید از مرگ وحشت کنم ؟ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ بهمن ۱۴۰۰ ۲۱:۲۷ شماره ثبت ۱۰۶۹۰۵
          بازدید : ۱۶۲   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محتشم فتحی آذر

        سنمان بیشتر شد، اما ما ذره ای هم بزرگتر نشدیم 
        شهرمان ماند زیر آوار و خواب ماندیم و با خبر نشدیم 
        بره بودیم و منت چوپان بر سر ما همیشه سنگین بود 
        در چراگاه سبز مان ماندیم ، راهی بیشه ی خطر نشدیم 
        قصه های هزار و یک شب را کلمه کلمه به گوشمان خواندند 
        در شب تیرگی گرفتاریم  ، عاشق رویش سحر نشدیم 
        ما پذیرفته ایم که حتی در قفس نیز می شود خوش بود 
        آسمان را نظاره کردیم و پی پرواز در به در نشدیم 
        ما بهایی برای راستی و حس آزادگی ندادیم و 
        در پی کشف روشنایی ها در غم و غصّه غوطه ور نشدیم 
        مردمانی  کرخت و بی روحیم، بی خیال غرور و آزادی 
        لایق این سیاهی و رنجیم ما که حاضر به درد سر نشدیم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰ ۲۰:۱۷
        هم درود و هم سلام
        آمدم
        خواندم شعار
        بره و در خواب و کرخت و بزدل و ساده لوح
        شاعرم کرد مرا چه غم
        جای غصه زمانی باشد
        کسی ناخوانده خود را عالم دهر بشمارد و رستم دستان
        اما ما تیک دل را برزدیم
        آفرین بر شاعرش
        منتظر اورا به پای دفترم
        که بر خواند شعر من
        فرهاد احمدیان
        يکشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ ۰۲:۳۰
        سلام و درود فراوان بسیار عالی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6