چیزی بگو، عیان بشود دُر فشانیت
من تشنه ی کلامِ جواهر نشانیت
عمریست خنده می زنی و شاد می کنی
من هم که غافل از دلِ آتشفشانیت
جز راحتی و یاوری و کامرانیم
هرگز نبود راحتی و کامرانیت
آرام و بی ریا و پر از شور و شوق و عشق
بر پایِ خانواده نهادی جوانیت
تا زندگانیم خوش و آرام بگذرد
راحت گذشتی از همه ی زندگانیت
دریا نیافریده یقین آفریدگار
در حدِعمق و گستره ی بی کرانیت
ایزد گلِ ترا به چه نحوی سرشته است؟
اینگونه بی رقیب شده دلستانیت
ای بهترین و زبده ترین، باغبانِ جان
جانم فدایِ زبده ترین باغبانیت
باغِ گلی که هر طرفت مستی است و عشق
مستم کنی ز خاصیت زعفرانیت
من خواستم فرشته خطابت کنم ولی
حیران شده فرشته از این مهربانیت
در آسمان مقامِ ترا حد و مرز نیست
سخت است درکِ مرتبه ی آسمانیت
باید که در کلامِ خدا و پیمبرش
دنبال کرد یک یکِ نام و نشانیت
صدبار بهتر است، از استبرقِ بهشت
آغوشِ نرم و گرمترِ پرنیانیت
عمری اگر به پایِ تو من نوکری کنم
جبران نمی شود، دمی از پاسبانیت
مادر تو ماورای غزل ها و واژه ای
اقلیمِ دیگری است، جهانِ نهایت
تنها ترا خدایِ تو بهتر شناخته
وقتی که کرده پیشِ خودش جاودانیت
ختم غزل، تمام کسان ، کم می آورند
در پیشگاهِ جایگه ،کهکشانیت
صد دفتر ازترانه ی "هادی" نمی شود
همپایه ی دقیقه ای از نغمه خوانیت
زیبا بود
خداوند مادرتان را حفظ کند و جمیع مادران را عزت دهد🌺🙏🌺