سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        چشم میگون

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر ما صابر دردهای خویشیم نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ فروردين ۱۳۹۲ ۲۲:۰۷ شماره ثبت ۱۰۶۱۵
          بازدید : ۱۴۰۴   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دل و دینم برفت از کف، چو دیدم چشم میگونت.
        مگر در خواب بینم باز، نگاه همچو اَفیونت.
         
        چه میدانستم از اوّل، گُلِ نازی ، فقط یک روز؟
        سحر از پرده بیرون و نهان در شامِ محزونت.
         
        مگر آیا نمی‌دیدی که هر سلّول سیمینم،
        پریشاندل، گِرو داده  به هرسلّولِ زَرگونت.
         
        منم چون قطره تو دریا، نه ، اقیانوس آرامی،
        کجا یک قطره فَرّ یابد به اقیانوس پرخونت.
         
        نگارا رحم کن بر من که محتاجم به این بخشش،
        نمیرانم که خود میرم ز مکر و سِحر و افسونت.
         
        غزل خوانم هَزار آوا، مگر یک واژه دَریابی،
        اگر یک واژه دَریابی، غزل خوانم هِزارونت.
         
        تمنّایی ندارم من، مگر یک بوسه‌ي شیرین،
        نشسته تیشه جای لب، درین دربارِ وارونت.
         
        به دل سوگند ای دلبر، که دل بردی به آرامی،
        به دریایی که باریده ز ابرِ چشم جیحونت.
         
        عصر یکی از روزهای دلگیر اول پاییز ، در پی دیدن چشم هایی که آمدو رفت، اما نتیجه اش برای من شد این غزل.
        مهر 1390
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4