بوسه ای بر دست
قسمت سوم
بینی ام در بخل چشمانم به جد
می شود نزدیک دستت تا بگیرد بوی آن
آنقدر تیز است و جویا این زمان
کو به هر موجی ز عطر و بوی طبع
بی قراری می کند دیوانه وار
وقت عشق و در هم آمیزی کجا یابی نشان بوی بد
از طبیعت عطر ها بر جان تو بنهاده اند
این زمان وقت سخنر انی بوها باشد و عطاریش
گر گذارد اودکلون یا عطر گل ها فرصتی
در مثل آن غار و غار زاغکی را ماند آن
کو زند خارج میان نغمه های عندلیب
تا که دستت با دو دستم نزد صورت می رسد
دل سر و صورت بکوبد باز بر دیوار حبس
ناگزیرش دست تو منزل کند در سینه ام ما بین راه
چون خطر ها باشد آن دل را که از دلبر جداست
می برم دستت دوباره سوی صورت ودماغ
زانکه آنها را نمانده طاقت دوری و تاب انتظار
چون به استقبال دستت هم شتابان هم دوان
حال وقت است بر خوشامد گوئی و آئین آن
دیدگانم قبل هر گونه تماس دست تو با چهره ام
می کنندش یک نگاهی ز اشتیاق
شامه ام هر عطر و بوئی را به کامش می برد
کی پذیرد سیری او یا خسته گردد ازدمش
صورتم مالد بدستت صورتش
هم که مالد دست تو بر صورتم دستان خود
چو ن کنون دستت بود مهمان رخسارم به جمع
هم که جمعیت بود مشتاق لمس و ناز و بو
جمله آنها عقل و خود بازند و کار و کردشان
هرج مرجی راه افتد صورتم را تا د و دستت رم کند
چشم می لمسد ببوید گوش و بینی بشنود
پوست می بیند تفاخر می کند از کرد خویش
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.