سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 8 بهمن 1403
    28 رجب 1446
      Monday 27 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وداع از اين دنيا براي ما بسيار نزديك است، ولي ما آن را بسيار دور مي‌بينيم وگرنه اينقدر با هم نزاع نداشتيم. محمدتقی بهجت

        دوشنبه ۸ بهمن

        بوسه ای بر دست قسمت سوم

        شعری از

        مجیدنیکی سبکبار

        از دفتر برای او نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۸ دی ۱۴۰۰ ۰۳:۵۹ شماره ثبت ۱۰۶۰۷۲
          بازدید : ۱۲۴۵۵   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        صدای ارسالی شاعر:
        بوسه ای بر دست
        قسمت سوم
        بینی ام در بخل چشمانم به جد
        می شود  نزدیک  دستت تا بگیرد بوی آن
        آنقدر تیز است و جویا این زمان
        کو به هر موجی ز عطر و بوی طبع  
        بی قراری می کند دیوانه وار
        وقت عشق و در هم آمیزی کجا یابی  نشان بوی بد  
        از طبیعت عطر ها  بر جان تو بنهاده اند  
        این زمان  وقت سخنر انی بوها باشد و عطاریش
        گر گذارد        اودکلون    یا   عطر گل ها    فرصتی  
        در مثل آن غار و غار زاغکی  را ماند آن
         کو زند خارج میان نغمه های عندلیب
        تا که دستت  با دو دستم نزد صورت می رسد
        دل سر و صورت بکوبد باز بر دیوار حبس
        ناگزیرش دست تو منزل کند در سینه ام ما بین راه
        چون خطر ها باشد آن دل را که از دلبر جداست
        می برم دستت دوباره سوی صورت ودماغ
        زانکه آنها را نمانده طاقت دوری و تاب  انتظار
        چون  به استقبال دستت هم  شتابان هم دوان
         حال وقت است بر خوشامد گوئی و آئین آن
        دیدگانم قبل هر گونه تماس دست تو با چهره ام  
        می کنندش یک نگاهی ز اشتیاق
         شامه ام هر عطر و بوئی  را به کامش می برد  
         کی پذیرد سیری او یا خسته گردد ازدمش
        صورتم مالد بدستت  صورتش  
        هم که مالد دست تو بر صورتم  دستان خود
        چو ن کنون دستت بود مهمان رخسارم به جمع
        هم که جمعیت بود مشتاق لمس و ناز و بو
        جمله آنها عقل و خود بازند و کار و کردشان
        هرج مرجی راه افتد صورتم را تا د و دستت رم کند
        چشم می لمسد ببوید گوش و بینی بشنود
        پوست می بیند  تفاخر می کند از کرد  خویش
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3