سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      سفید قسمت دوم

      شعری از

      مجیدنیکی سبکبار

      از دفتر برای او نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۳ شماره ثبت ۱۰۵۷۹۹
        بازدید : ۹۹۳۹۳   |    نظرات : ۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      صدای ارسالی شاعر:
      ***با عرض پوزش بدلیل محدودیت حجم فایل،   جهت پذیرش از طرف مدیران محترم ناچار هستم این شعرگونه را در دو قسمت تقدیم کنم. این برش هم در متن و هم در صوت صورت گرفته است. اما در صوت مقداری هم پوشانی خواهند داشت که خالی از فایده نیست.***
      سفید قسمت دوم
      وین هنر باشد هرچه کوبی چکشت
      نازک تر شود کار و کوچکتر شود چکش
      مردم از دیدن زکف بازند عقل و هوش خود
      اما اخم تو برجا
      دائم بدنبال چکش های ریز
      آن زمان خوابی و درخوابت ببینی
      که سلطان های شعرند
      اخم بر پیشانی و
      چکش بدست در کارگاه خویش
      پر زنی آنگه
       که آنهارا بگیری در بغل
      کو ز استادا  ن و کار و کارگه آثار
      خواب و رویا بود آنها
      از تاثر بر سرت کوبی زنی فریاد
      زلف هایت برکنی  ریزی چو باران اشک خود
      در غم چکش و استادان او
      این غریبانی که تا هست  زنده این جهان
      زنده و جاوید باشند اما غریب
      ما که هستیم زنده حالا چند صباحی
      به اسم و نام هم نشناسیمشان
      تا رسد بر چکش  و کار و هنر
      آری عزیزم شعر تو بی گمان زیباست
      از صدای چکشش و زان اخمی که بر پیشانی است
      من که باشم مرتبت سازم برای کارتو
      شعر من یا شعرتو یا کارگاه و حوض او
      چکش و سندان  و سنگ و چهره بت هایمان
      اینقدر دانم به زانو
       هم به صورت بر کفش
      گشته ام از حال و بی هش از توان افتاده ام
      قصد تو این بوده گر بر مقصدت نائل شدی
      کس مرا از خاک ذلت نا رهاند جز صدای چکشت
      ۷
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0