***با عرض پوزش بدلیل محدودیت حجم فایل، جهت پذیرش از طرف مدیران محترم ناچار هستم این شعرگونه را در دو قسمت تقدیم کنم. این برش هم در متن و هم در صوت صورت گرفته است. اما در صوت مقداری هم پوشانی خواهند داشت که خالی از فایده نیست.***
سفید قسمت دوم
وین هنر باشد هرچه کوبی چکشت
نازک تر شود کار و کوچکتر شود چکش
مردم از دیدن زکف بازند عقل و هوش خود
اما اخم تو برجا
دائم بدنبال چکش های ریز
آن زمان خوابی و درخوابت ببینی
که سلطان های شعرند
اخم بر پیشانی و
چکش بدست در کارگاه خویش
پر زنی آنگه
که آنهارا بگیری در بغل
کو ز استادا ن و کار و کارگه آثار
خواب و رویا بود آنها
از تاثر بر سرت کوبی زنی فریاد
زلف هایت برکنی ریزی چو باران اشک خود
در غم چکش و استادان او
این غریبانی که تا هست زنده این جهان
زنده و جاوید باشند اما غریب
ما که هستیم زنده حالا چند صباحی
به اسم و نام هم نشناسیمشان
تا رسد بر چکش و کار و هنر
آری عزیزم شعر تو بی گمان زیباست
از صدای چکشش و زان اخمی که بر پیشانی است
من که باشم مرتبت سازم برای کارتو
شعر من یا شعرتو یا کارگاه و حوض او
چکش و سندان و سنگ و چهره بت هایمان
اینقدر دانم به زانو
هم به صورت بر کفش
گشته ام از حال و بی هش از توان افتاده ام
قصد تو این بوده گر بر مقصدت نائل شدی
کس مرا از خاک ذلت نا رهاند جز صدای چکشت