درود و احترامات به استاد و ادیب گرانقدر جناب آزادبخت
بسیار سپاسگزار جمله واره های نابِتان هستم که همیشه مرا شرمنده می کند و نوشتن را برایم شیرین تر جلوه می دهد
هنر را دوست دارم چرا که دل را می نوازد
و به هرچیز که بشود نامش را هنر گذاشت تا آنجا که در دسترسم بود دستی برده ام نمی بینید در شاعرانگی چندان پیشرفتی ندارم
چون هنوز به خوبی روی آن متمرکز نشده ام چرا که دلی می نویسم و فقط یک میل سرکش مرا به نوشتن وا میدارد
ولی این کارهایی که دلی انجام میدهم هم چندان برایم بد نشد
نقاشی کشیدم برای اینکه دلم را آرام کنم حال از آن برای طراحی دوخت استفاده می کنم و می توانم راحت آنچه در ذهنم دارم را به تصویر بکشم
خیاطی را آموختم بخاطر علاقه ام و اکنون از آن برای وصله زدن کلمات بهم استفاده میکنم تا با ظرافت آنها را کنار هم بچسبانم
نوشتن را هم که با آموزش و پرورش و کادر فرهنگی زحمتکش را کشید و با اجبار و ... به ما آموخت ، حال از آن برای تخلیه ی احساسات استفاده می کنم
طوری که با وجود مشغله های زیاد هم حاضرم از خوابم بزنم ولی باید یک چیزی بنویسم که به کام دلم خوش آید آنوقت این ذهن من از آشفتگی به در آمده و اجازه ی خواب مرا صادر کند
حکمتش چیست نمیدانم
به هر حال حکمت هرچه هست من از اینکه با هنر پیوند دوستی برقرار کرده ام سرخوشم و از این باب خدا را شاکرم
با سپاسمندی
شاد باشید و تندرست
روز خیاط هم مبارک