سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        فـــاتح خیــبر و خندق همســرش سیلی خورد!

        شعری از

        عباس یزدی (طوفان)

        از دفتر یادها نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۴ فروردين ۱۳۹۲ ۱۹:۰۸ شماره ثبت ۱۰۵۶۰
          بازدید : ۹۵۳   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس یزدی (طوفان)
        آخرین اشعار ناب عباس یزدی (طوفان)


        دردها در سینه ام بود و نگــفتم یــا عـــلــی
        شکوه را بعد از نبی در دل نهفتم یـا عـــلــی
        بـــعد بــابـــایم مدینه بی وفایـــی پیشه کرد
        طـعنه و زخم از عدو بیحد شنـفتم یــا عـــلــی
        مژده ام داده پــدر اول مـن آیم نزد او
        بعد از او حتی شبی بی غم نخـفتم یــا عـــلـی
        ذکر قــرآن(هل آتی) و امر دشمن آتش است
        کــوثری از جنتم که اینجا شکـفتم یا عـــلـــی
        مدح من را هم خدا کرد هم ملائک هم رسول
        ظـلم دشمن شد سبب از پا بیـــفتم یــا عـــلــی
        ســــیلی دشمن بـــروی قـــــرةالعــــین رسول
        زین سبب حـتی ز تو هم رو گرفــتم یا عـــلـی
        پنــــجه دشمن و میـــخ در و آتش لاجـــرم
        بس خجل هستم کز اندوهت نروفــتم یا عـــلی
        فـــاتح خیــبر و خندق همســرش سیلی خورد!
        یا عـلی! از صبر تو اندر شگـفتم یـا عـــلـــی
        دســت مولایم چـــو بسته دیــدم و تنهائیــــش
        در دفاع از حق به سوی کوچه ر فتم یا عـــلـی
        چون که از ظـــلم عدو از پا فـــتادم پشت در
        قــــوتی آمد به زانویم چو گفـــتم یـــا عـــلـی
        کوه غم در سینه ام از این جهـان پر می کشم
        شـد خجل غم بس که از غمها نگفتم یا عـلـی
        مــــدفنم پوشیـــده بــه ، تا دشمنان اهل بیت
        بر مزار من نیایند چـون که رفتم یـا عـــلـــی
        شـــور بی پایان فلک از نـــام زهرای بتول
        می رسد غـــوغای آن تا برج هفتم یا عـــلــی
        اینکه شـــعرم در دل هر شیعه ای غوغـا کند
        چون صله از حضــرت زهرا گرفتم یـا عـــلـی
        کـــن نصیبم در نجـــف من عقده از دل واکنم
        تـــا به خاک درگهـت روزی بیفتم یـا عـــلـــی
        ای بقیع آرامــــش(طوفان ) میــسر کی؟ شود
        در ســـپاه مهــدی ات آیـــا بیفـتم یــا عـــلـــی
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2