مشکل گشا
تو تار و پود منی، ای یارِ مشکل گشا
بود و نبود منی، دلدارِ مشکل گشا
مستم تو می کنی، راهم تو می بری
ما را تو دلبری، معمار مشکل گشا
اصل غرور من، وصلی به نور من
آیی قبور من، پندارِ مشکل گشا
امید من تویی، شاهم تو می کنی
کاهم تو می کنی، دیدار مشکل گشا
دینم تو داده ای، آیین من ز توست
ما را تو گوشت و پوست، بیدار مشکل گشا
هم وصل من تویی، در اصل من تویی
تا فصل من تویی، دربار مشکل گشا
هوشیارم تو کرده ای، قلبم تو برده ای
عمرم شمرده ای، هوشیار مشکل گشا
بی تو بمردم و، مرگم ز بی کسی است
با تو مرا کسی است، ای یار مشکل گشا
یا رب خدای من، او را نگیر ز من
با او تو را ز من، ای کار مشکل گشا
مستم ز جام توست، دیدن مرام توست
شادی حرام توست، شاهکار مشکل گشا
دستم به دست توست، قلبم از آنِ توست
حرفت مرا بشست، محیار مشکل گشا
عشق تمام من، کل مرام من
بی تو حرام من، پرگار مشکل گشا
عمری مرا دگر، با خود مرا ببر
عالم تو را خبر، شرمسار مشکل گشا
صاحب قلب تویی، ما را عجب تویی
گامم وجب تویی، دلدار مشکل گشا
قلبم دگر ز توست، چشم بر تو روبروست
بینم تو را درست، غمخوار مشکل گشا
ای صادقی لقب، صادق تو را نَسَب
بیدار تار شب، در کار مشکل گشا
جز تو مرا کسی، ناید به دل بسی
تو یار مونسی، نامدار مشکل گشا
ای مهربان من، هستی شبان من
عشقت روان من، دوستدار مشکل گشا
مشکل گشای من، تویی دعای من
داری هوای من، ای یار مشکل گشا
دل بسته ام تو را، من خواسته ام تو را
آراسته ام تو را، بیمار مشکل گشا
تو تار و پود منی، ای یارِ مشکل گشا
بود و نبود منی، دلدارِ مشکل گشا
مستم تو می کنی، راهم تو می بری
ما را تو دلبری، معمار مشکل گشا
اصل غرور من، وصلی به نور من
آیی قبور من، پندارِ مشکل گشا
امید من تویی، شاهم تو می کنی
کاهم تو می کنی، دیدار مشکل گشا
دینم تو داده ای، آیین من ز توست
ما را تو گوشت و پوست، بیدار مشکل گشا
هم وصل من تویی، در اصل من تویی
تا فصل من تویی، دربار مشکل گشا
هوشیارم تو کرده ای، قلبم تو برده ای
عمرم شمرده ای، هوشیار مشکل گشا
بی تو بمردم و، مرگم ز بی کسی است
با تو مرا کسی است، ای یار مشکل گشا
یا رب خدای من، او را نگیر ز من
با او تو را ز من، ای کار مشکل گشا
مستم ز جام توست، دیدن مرام توست
شادی حرام توست، شاهکار مشکل گشا
دستم به دست توست، قلبم از آنِ توست
حرفت مرا بشست، محیار مشکل گشا
عشق تمام من، کل مرام من
بی تو حرام من، پرگار مشکل گشا
عمری مرا دگر، با خود مرا ببر
عالم تو را خبر، شرمسار مشکل گشا
صاحب قلب تویی، ما را عجب تویی
گامم وجب تویی، دلدار مشکل گشا
قلبم دگر ز توست، چشم بر تو روبروست
بینم تو را درست، غمخوار مشکل گشا
ای صادقی لقب، صادق تو را نَسَب
بیدار تار شب، در کار مشکل گشا
جز تو مرا کسی، ناید به دل بسی
تو یار مونسی، نامدار مشکل گشا
ای مهربان من، هستی شبان من
عشقت روان من، دوستدار مشکل گشا
مشکل گشای من، تویی دعای من
داری هوای من، ای یار مشکل گشا
دل بسته ام تو را، من خواسته ام تو را
آراسته ام تو را، بیمار مشکل گشا