جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر حمید مقدسی (آرام واژه پرداز)
آخرین اشعار ناب حمید مقدسی (آرام واژه پرداز)
|
کرسی
یادش بخیر قدیما
کرسی صلی علی
مادر بود و یه چادر
فرز و بزن بهادر
دور کمر می بستش
آتیش گردون بدستش
میچرخوندش اون بالا
گُر میگرفت ذغال ها
آتیش سرخ منقل
ذغال چوب جنگل
مجمعه ای صمیمی
با منقلی قدیمی
رفیق و دلدار هم
هر دو گرفتار هم
مزه میده چه کرسی
بری زیرش بخسبی
ذغال سرخ چه گرمه
لحاف کرسی چه نرمه
چه کیف داره متکا
روحت میشه مصفا
همه به دور کرسی
سرگرم احوال پرسی
آی قصه قصه قصه
مادر بزرگ نشسته
تنقلات رو کرسی
تا نخوری نخسبی
خوابی خوش وفریبا
شیرین مثال رویا
|
نقدها و نظرات
|
جناب استکی عزیز سلام و عرض ارادت و آرزوی بهترینها برای شما بزرگوار | |
|
سلام و سپاس بخاطر توجه تان و کلام زیبایی که درج کردید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود
دستمریزاد