پنجشنبه ۶ دی
|
آخرین اشعار ناب مهرداد عزیزیان
|
شده ام پیر ِ خَمی خاطره اندوز، رفیق
خجلم بر رخ ِ من شمع نیافروز رفیق
بِگُذار این شبح ِ زنده بخوابد تا مرگ
خسته ام خسته و بی حوصله امروز رفیق
سرزمینی که در آن یکسره خون می گریند
عاقلان قافیه سازان به جنون می گریند
منزل ِ عشق و غزل نیست ببین اشعارم
وقت ِ تسبیح و تغزُّل چه زبون می گریند
واژه ها یک به یک از قهر ِ قلم سوخته اند
چشم ِ امّید به دست ِ دگران دوخته اند
روز و شب همره ِ من در سفری بی مقصود
هرز رفتند و از این فاجعه افروخته اند
قصدم این بود که در خدمت ساقی باشم
سرخوش از مزمزه ی سبک عراقی باشم
چشم بر قافیه وا کردم و دیدم بایست
فکر ِ راهی طرف ِ عالم ِ باقی باشم!
جانم از لذت ِ لبریز ِ سرودن دور است
سهمم از قرعه ی تحریر، فقط هاشور است
بِگُذار این شبح ِ زنده بخوابد تا مرگ
اول و آخر ِ تنهایی ِ شاعر گور است
* هاشور ظاهرا در اصل واژه ای فرانسوی است که به زبان فارسی راه پیدا کرده. به هر حال اگر از نظر اساتید ایراد دارد عذرخواهی میکنم🙏
|
|
نقدها و نظرات
|
عرض ادب و احترام خدمت جناب استکی گرامی متشکرم بزرگوار از حضورتان نگاهتان مهربانانه بود ،چون همیشه ، و بسیار خوشحال شدم که پنجره ی سبزی رو به صفحه بنده باز کردید. حضورتان باعث دلگرمیست قربان 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم از حضور گرمتان بانو حکیمی بافقی گرامی به مهر خواندید بزرگوار سپاس بابت زحماتتان🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر جناب خوشروی عزیز✋ متشکرم از حضور پرمهرتان بزرگوار در مورد سوالتان باید عرض کنم که داستان در واقع به نظم کشیده شده ی همان مثل" چه فکر میکردیم و چه شد" است. راوی میگوید قصد داشتم آن کنم و این کنم ولی چشم وا کردم دیدم داستان چیز دیگریست! اینحا ایهام در برداشت هم داریم. عالم باقی در واقع همان قافیه ی شاعر است و هم نشان از مرگ و به پایان رسیدن فرصت. سپاس بابت حضور پرمهرتان 🌺🌺🙏🙏 | |
|
سلامت باشید عزیز بسیار زیبا بود 👏🌺 | |
|
سپاسگزارم جناب استکی گرامی به مهر خواندید بزرگوار🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر جناب اخباری بزرگوار حضورتان باعث افتخار است قربان به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت جناب آزاد گرامی پیرو صحبت قبلی ،بنا بر این شد که در دنباله نقد شاعر هر موردی را که لازم به جواب باشد پاسخی حتی به یک جمله بدهد ۱. در مورد " رفیق" صرفا چند نمونه ارائه میکنم خدمتتان. همین کافیست یار بادت توفیق روز بهی با تو رفیق دوستت باد شفیق دشمنت غیشه و نال. رودکی.
رفیقا چند گویی کو نشاطت بنگریزد کس از گرم آفروشه. رودکی.
رفیقان من با می و ناز ونعمت منم آرزومند یک تازی ره. ابوشکور.
دهانی پر از دُر، لبی چون عقیق تو گفتی ورا زهره آمد رفیق. فردوسی
۲.در مورد " خم" خودتان فرمودید لزوما معنای پیری نمیدهد. پس نیاز به توضیح ندارد. ۳.شمع را با " خجل" قیاس بفرمایید نه با تاریکی. حرف از صور خیال و خیال انگیزی شعر گفته میشود . وقتی شاعر میگوید خجلم بر رخ من شمع نیافروز رفیق نباید بگویید شمع میخواهد محلی تاریک را روشن کند!! ۴.در مورد بند دوم میتوانید مخالف باشید، کمااینکه بنده هم با مخالفت شما مخالفم. بگذارید در این مخالفت با هم موافق بمانیم! ۵.استفاده از هاشور را اشاره کردم. حال اینکه عقیده دارم کار ما از این حرفها گذشته ! مخلوطی از فارسی عربی،فرانسوی ،پرتغالی،انگلیسی، روسی و احتمالا مغولی و یونانی زبانیست که امروز در اختیار من و شماست. هروقت ۵ نوبت به زبان مادری با خدا راز و نیاز کردیم میرسیم به بحث هاشور ۶.در مورد تکرار غزل و قافیه موضوع شعر را دقیق تر مورد التفات قرار دهید احتمالا دلایلش را متوجه خواهید شد ۷.شیوه ی تکرار به نخست شیوه مطلوب و مورد پسند بنده ( در لحظه ی اکنون) برای چهارپاره است،به همین جهت فعلا به آن پایبندم اگر نیاز ببینم. و اگر نه مسلما از این شیوه استفاده نمیکنم. بماند که هر هنرمندی امضایی برای خود دارد و باید به جایی برسد که اثرش بدون ذکر نام نیز قابل شناسایی باشد. ۸. تکلف با ۳ قافیه؟؟ شاعری که با ۳ قافیه دچار مشکل شود همان بهتر که دست به قلم نبرد. شاعری را در همین سایت پیشتر داشته ایم که در شعرش در هر بیت ۸ قافیه و ردیف داشته!! هرچند بنده چهار پاره ی ۲ قافیه ای نیز زیاد دارم و حکم نکرده ام که حتما با ۳ قافیه بنویسم.منتها مسلما ۳ قافیه مطلوب تر است برای بنده ۹. نقدی داشتید به نگاه بنده. البته که شما در فضای فکری من نیستید و خوشبختانه ظاهرا بسیار مسرور و شاد هستید و از زندگی لذت وافر میبرید. صرفا دعا میکنم این سرور و لذت، دائمی و پایدار باشد .🙏🙏 متشکرم از نقدتان. این جوابیه ی بنده بود که موظف بودم بنویسم. 🌺🙏🌺
| |
|
سلام جوابیه مرا به اقناع نرساند لکن تداوم بحث را خوف جدال و مرا دارم چه کنیم که اصلح الامور باشد | |
|
متشکرم مازیار عزیز دوست گرامی متشکرم از حضورت 🌺🙏🙏 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت جناب غرب گرامی بسیار متشکرم از حضورتان بزرگوار قدردان نگاهتان هستم🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم یانو گودرزی گرامی سپاس بابت حضور پر لطفتان 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم بانو انیریان گرامی به مهر خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
قطعا این نظر لطف شما به بنده است بزرگوار از حضورتان در این صفحه خرسندم ۰🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب مجدراد گرامی به مهر خواندید🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم بانو وفایی راد گرامی سپاس بابت حضور پر مهرتان 🌺🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم جناب آبسالان گرامی لطف دارید بزرگوار🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب معینی گرامی سپاس بابت حضور پر مهرتان بزرگوار🌺🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم بانو کاسیانی گرامی به مهر خواندید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
متشکرم جناب عطاالهی عزیز✋ به مهر خواندید ۰🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت بانو نامداری گرامی بسیار سپاسگزارم از حضور پر مهرتان🌺🙏🌺 | |
|
ایمان تو دیگه چرا؟ ! استاد؟ ؟ خودت مخالف سرسخت این کلمه ای، بارها دیدم سریع در جواب میگی من شاگردم🌺🌺🌺 خیلی ممنونم از حضور پرمهرت عزیز🙏🙏🙏 | |
|
مهرداد جان وقتی اساتید طنازم به شما بگن استاد من کی باشم که نگم | |
|
متشکرم بانو شیرین ناز گرامی به مهر خواندید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر جناب رضوی عزیز متشکرم از حضور پر مهرتان دوست گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
سلام جناب افشاری گرامی متشکرم از حضورتان 🌺🙏🌺 | |
|
قربانت محسن جان لطف داری عزیز🌺🙏🙏 | |
|
سلام بر جناب رضاپور گرامی متشکرم از حضورتان عزیز🌺🙏🌺 | |
|
سلام جناب پرهیز کار عزیز متشکرم از حضور گرمتان🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت بانو ایرانپور گرامی زیبا خواندید 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر مسعود خان عزیز✋ خیلی ممنونم از حضورت بزرگوا ر 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت جناب محرم پور گرامی سپاس بابت حضورتان بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب و احترام خدمت بانوی گرامی ،سرکار خانم آهنگران🌺🌺🌺 متشکرم از حضورتان شرمنده کردید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شخصه از تعدد قالب ها دلخوشی چندانی ندارم
به درون این جدید ها که مینگرم
تفاوت معنی داری مشهود نیست
و لزومشان را برایم توجیه نمیکند
شاید از تعلق کمترین به قرن گذشته باشد
شاید هم هنوز نتوانسته قانع شود
البته که فرهنگ پویاست و در گذشته توقف نمیکند
ولی نو آوری ها هم بای حد و حدود داشته
مبتنی بر نیاز ها، خواسته ها، سلیقه های فرهنگی
و غیره از این قبیل باشند
از جمله است این چهار پاره
که در قدیم به نوعی فشنگ شکاری اطلاق میشد
و بعد ها به گونه ای ابزار جنگی
وای نهایتا در خدمت ادب قرار گرفته مجموعه ای
از دوبیتیها را مصادره نمود
و دچار تغییرانی شد
بگذریم و به این چهار پاره به پردازیم
که مفهوم قدیم آنرا در ذهن تداعی میکند
شاعر غزل سرا بوده و مدتی است
به چهارپاره می پردازد
و الحق پیش رفت زیادی در این زمینه داشته است
از رفیق میگوید
که قبلا کمیاب بود
و حالا نایاب شده
و بسی جوانها که طعم خوش رقافت را نچشیدند
و تعدادی از آنها در آرزوی یافتنش به بیراهه رفتند
و گروهی این واژه را سیاسی نمودند
و خدا را شاکرم که در گذشته طعم و لذت خوش رفاقت
را چشیده ام و بهایش را شخصا پرداخته و برایم پرداخته اند
یادش بخیر
ولذا در این سروده واژه رفیق بسیار خوب بکار رفته و بعنوان ردیف بند اول کاملا جا افتاده است
گفته میشود یکی از وظایف ردیف کامل کردن آهنگ قافیه است
که در این بند «رفیق» به وظیفه اش عمل نموده:
شده ام پیر ِ خَمی خاطره اندوز، رفیق
خجلم بر رخ ِ من شمع نیافروز رفیق
بِگُذار این شبح ِ زنده بخوابد تا مرگ
خسته ام خسته و بی حوصله امروز رفیق
سراینده در اولین بند آرایه های بسیار زیبا ی
«پیر خمی» و « خاطره اندوز»را معرفی میکند
و آنها را به کمک قافیه می فرستد
تا آهنگ زیبایی برای سر آغاز چهار پاره بنوازند
و آهنگ را به کمک تصویر سازی های بعدی
در تمامی بند ابتدایی به صدا در آورند
منظور کمترین آن استکه سروده با هنرمندی آغاز شده
و تا پایان به این امر مهم پرداخته است
که شرح آن باشد تا خدا توفیق دهد
و السلام