یه پولِ خروس
یه پولِ سیاه ، یه پولِ خروس
ترانه ی ، بدیع زاده
منو میبره ، به بچگی ها
به اصحابِ کهف و آنجلس
به خوابشون، بعد ازسیصد سال و،
بعدهم ، آن جلوس
اون قدیما که آلمان نشده بود پروس
اونوقتا که اینقدرمکر نبود
زندگی ها ، صاف بود و پوست کنده ،
انگار که هلوس
چشم های جَوونا گِرد میشه
وقتی میشنوند ، از اونهمه خلوص
بدون اجبار، بی توسری هِی می خوندیم ،
اونهمه دروس
احترامی بود ، به بزرگترها
به اون رئوس
اینقدر احترام که انگاری ،
رب النوعی اند ، درحدِ زئوس
چشم ، آبرو داشت
نه مثل حالا که آب دهنا ، راه می افته هِی ،
با دیدنِ اندامِ ژینوس
اونهم بگو کِی ؟ میونِ اون دروس ،
میونِ حلِ سینوس، کسینوس
ماهِ عسل عوض شده ، به ماهِ سمّ
میونِ دو آس و پاسِ زندگی ، دوماد و عروس
فیلم بازی میکنند برای هم
یکیشون میشه آنجلیا جولی
یکیشون میشه مثل تام کروز
کار که انگار دیگه قدیمی شده ،
هی مسافرت هی مسافرت
نوروز ، تا نوروز
ول کن اینارو، اون موقع ها ، دلها خوش تر بود
اون موقع ها که ارزشی داشت ، یه پولِ سیاه
خروس قندی ، آدامسِ خروس ، یه پولِ خروس
بهمن بیدقی 1400/6/12
خاطره انگیز و زیبا بود