حق و حقوق
در توقفِ ممتدی ، درآن خیابانِ تنگ ،
داشت همه جا را دود می گرفت
داشت همه جا را ،
صدای سرسام آورِ بوق می گرفت
خفقان آور شده بود آنهمه سرسام
داشت همه جا را ،
ورقلمبیده نگاه های جوق می گرفت
باید کسی می آمد آن گره را می گشود
ورنه آسمانِ روز را ،
ستاره های شبانه ی همچون منجوق میگرفت
باید بالن بزنند رگهای گرفته این شهر را
باید بجای دزدی ، این شهر را نبوغ میگرفت
قلبِ شهر، داشت هوار میزد
ازاین رگهای گرفته ی خون
کارمند را ، جیره خورَش کرده بودند
یک ماه بی صبرانه
با پولی که تمام شده بود
باید صبر میکرد
تا باز با صد عشوه و ناز،
حقوق می گرفت
فریاد ، جز برمظلوم مجاز نیست
کلافه و عاصی ، همه داد میزدند
گیر و گورِ خیابان ، یکطرف
90 درصدِ حقوق را هم ،
صاحبخانه به زور میگرفت
حالا با ۱۰ درصدِ باقیِ حقوق و،
یک ماه مانده تا آخرِ بُرج چه باید بکند ؟
از شیر که کره اش را گرفته بودند
لابد با باقی اش باید چند بطر دوغ می گرفت
چرا باید انسان را ،
چنان در آمپاس قرارش دهند که بجای رهایی ،
برای خود یک طوق میگرفت ؟
تشکیل خانواده آیا مجبورش میکرد ؟
ازدواج را که میگویند اهمّ واجبات است
" این " که ، " او" را گرفت
لابد باید مکافات های بعد از او را هم ،
همچو یوغ می گرفت
یکباره شبِ دیروقت که شد ،
گیر و گورِ خیابان هم یکباره واشد
برای حساب و کتاب پس دادن ،
باید مرد آماده میشد
او به چه گناهی باید مجازات میشد ؟
یکباره با ورودش ،
خانه تبدیل به جهنم شد
او دید که ازغذای سوخته ،
خانه را داشت دود می گرفت
حرفهای عاشقانه که رد و بدل نشد
داشت همه جای خانه را ،
صدای سرسام آورِ همچو بوق میگرفت
ترکه ی اخمهای خانم ،
همچون ترکه ی مکتبدارانِ وحشیِ قدیمی بود
او داشت از او،
۱۰ درصد باقیمانده ی حقوق را می گرفت
البته خانم هم تقصیری نداشت
مرد هم تقصیری نداشت
که تقصیر داشت ، خدا عالِم است
خانم ، طلبکارانه دستش را دراز کرد و،
گفت : حقوق
مرد ، بدهکارانه دستش را دزدید و،
گفت : کدام حقوق ؟
مگرنه اینکه " آقای ادعا " یکریز میگفت :
باید این انسان ، از این دنیا ،
بطورِعادلانه حقوق می گرفت ؟
بهمن بیدقی 1400/7/6
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود