پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر مرضیه سادات هاشمی
آخرین اشعار ناب مرضیه سادات هاشمی
|
امشب را
کنارِ خیالات من سر کن
امشبِ پر از توحش
پر از ترس ...
ازنبودنِ تو گریزی نبود
به آغوش دیوها پناه آوردم ..
# # #
بگذار این چله نشینی ام را
تا قیامت ادامه دهم
هر صبح اذان را
در گوش مرده ها می دهند
و زنده ها نیز خوابند
و این تناسخِ خرافات است
که هر روز آهسته
در دلِ تقدس حلول می کند.
# # #
در شهری که پیغمبران را
در لباسِ دین سر می بُرند
چگونه به عمامه هایی اعتماد کنیم
که اشک را پوشیه ی زنانشان کرده اند.
و به کراوات های دزد
که دکترایِ غارتِ بشر
گرفته اند
....
_شنیده بودم سیاست از بره ها گرگ می سازد
چونان که همدیگر را میدَرَند و بر هم نژادِ خویش مویه می کنند._
#مرضیه_سادات_هاشمی
#وطن هفت پشت غریبه ام افغانستان زخمی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.