کوچه خاطرات

خوشم که بر زمینی گام بر میدارم
که روزی رده قدم هایت بر آن بوده
بر حرمی پا می گذارم 
که میبینم جای پاهایت بوده
از آن مسیر میروم 
که سخن هایت در آن مکان گفته
از آن خانه ای میگذرم
که زمانی دیار ما بوده 
که با یکدیگر در آن میرفتیم
چه خاطرات خوشی در آنجا نهفته
از هوایی میگذرم
که روزی صدایت در آن پیچیده
بر دیواری دست می گذارم 
که زمانی تکیه گاه ما بوده
از آن کوچه میروم
که گردشمان آنجا بوده
بی تو اما با چه حالی من از آن کوچه گذشتم