مختار
این ره ، به دریا میرود
آن ره ، به جنگل
تو هم مختار
به کدامین میروی ؟
میروی سوی یه دریایی زعشق
یا که جنگلی ز دنیا
گو کدامین میروی ؟
میروم سوی ابد شدن به رخسار جهان
میروم آنجا که تا ابد ،
اعمالم هدر، نگردد هیچگاهی درجهان
میروم آنجا که دل ،
غوطه خورَد چون ماهی
رب من !
معشوق من !
عزیزمن !
چه ماهی !
میروم آنجا که ،
یک مُشت ز دریای وجودش ،
کبریای بی حدِ حسین است
میروم آنجا که معصومیت ، معنا شود آنجا
آنجایی که ، خاندان الحسین است
میروم جایی که احمدست پیمبر
جایی که علی ، برادرست با محمد
جایی که حتی ،
وسعتِ نوریست عظیم ،
غلامش ، قنبر
میروم جایی که ظلم، خون بها شود برظلمش
آنجایی که باید ،
تاوان دهد ظلم بر ظلمش
گر شهید هم شوم بر راهِ حسین ،
باکی نیست
این زمین که بجز یک ،
مسیرِ خاکی نیست
میروم جایی که خدا ،
فقط امر و نهی کند
نه فقط ظاهر به روی منبری درجایی ،
به منکر امر و،
از معروف ها ، یکریز نهی کند
میروم در ژرفنای عمیقِ آسمانها
آنجا که معصومانِ عالم ،
ازجمله ، فرشتگان در آن میلولند
در راهِ بی فنای ، عجیبِ آسمانها
بهمن بیدقی 1400/5/27
بسیار زیبا و دلنشین بود
عزاداری ها قبول
التماس دعای فراوان دارم
موفق باشید