سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پروانه ای که در تاریکی شمعی روشن پیدا کرده است

        شعری از

        طاها عطاردی

        از دفتر عاشقانه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۴۸ شماره ثبت ۱۰۲۰۱۲
          بازدید : ۲۸۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر طاها عطاردی

        به نام خداوند عشق پرور 
        کز برایش مهر در بر 
        چه است حال احوالات طفل اسیر در بند ظلمت؟ چیست هوای انتظار ظلمت دریده در غربت؟  ، ترسا ای در دل ظلمت که جست و جویش هیچ فروغ را دارا نبوده است که از مشرق تا مغرب را ظلمت دیده که بند غربت احاطه اش کرده نور ظلمت ستاره اش کرده سپیدی چرده اش را رخ خموشش کرده،سر گردان و دیوانه در جست و جوی فروغی در دل ظلمت هایی تنگنا آور بد دردنا باور،پروا غصه مخور لحظه ای چند بر یاد عاشقان افتاده کن راهی را که تو در بر گرفته ای ره عشاق است، ره عشق زیبا است اما ما را مجنون میخواند. پروا بیم مکن که عاشقان سالیان است در این راه به جست و جو هستند و در اصارت غربت بی مدارا هستند. پای بر رد پای دل سوخته گان و دل شکسته گان مگزار که فراتر مشکند. بر هوایی بال زنانی که اشکان عاشقان در ریاحان چون باران است.
        گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
        هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
         حال بد مکن کانان که جان باخته اند و با خون خود رشت داده اند ره را، حال بد مکن که عشاق سر ز خاکند قسامه میدهند کاین خدای را نه از برای ظلمت برای غربت خواسته قریب میکنند و یافتی نیست. هیچ را ندیدم ز این راه باز گردد گر کوچ برایشان ممکن بود خود نمیباید و نمیرفت. خود بگزار جای مجنون در فراغ لیلی، خود بگزار در ستایش خداوند بعید:
         حال ما در غربت جانان ابرام ربیع                          جمله میداند خدای حاکم گردان غم مخور
         ره کوچ بر تو باز است جست و جویش کن اگرچه در این راهی،خود مانع بازگشت خودی. در دل شمعی روشن کن و با نورش فروغ کن و امیدش ده ز پیدایش مقصد:
         ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن
        که استواری تمام اهل قبور محضور همین بود و بس. شعله شمعت را افروخته کن بر او زبانه تازیانه کن و ره را ادامه ده و در جست و جوی محبوب معبود را یافت کن که عاشقان سالیان است در این ره در انتظار محبوبند و فارغ و تارک ز معبود و مولا شدند. در اشک چشم یار را بینند،بر خشم فرد دار را بینند. امید که بهر بهارانت باشد چون ربیع و کوچت با اشک ارتیاح باد.
         مبارکت باد زیباترین تجلی خلقت،مبارکت باد سوزناک ترین غربت،مبارکت باد.عشق را سوز ده تا ساز گردد؛ هوایی بر حال بی نوایان تارک ز خود کن،گوشه ای چشم بر حال بی هوایان فارغ ز خود کن.
        در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
        سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۲۷
        درود بر شما..

        سخنان زیبایی بود .
        در پناه حق

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        طاها عطاردی
        طاها عطاردی
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۰۱
        متشکرم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۶
        السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین ایام سوگواری عاشورای حسینی تسلیت باد
        طاها عطاردی
        طاها عطاردی
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۰۰
        متشکرم و همچنین🖤
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۴:۳۷
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعر عزیز
        شعر شما
        برای عاشق است،
        روی دریای عشق
        قایق است،
        در دشت صحرای عشق
        شقایق است،
        از یک شاعر
        لایق و صادق است
        ............................
        ای حسین
        خوكرده ام به عشق رویت
        چكنم
        افتاده ام به خاک کویت
        چكنم
        اين آزادگی ورهایی
        كه تراست
        گرجان ندهم به راه تو
        پس چكنم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        طاها عطاردی
        طاها عطاردی
        پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۰۸
        متشکرم خندانک خندانک
        بسیار زیبا خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5