سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        سمفونیِ العطش

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۰۲:۲۲ شماره ثبت ۱۰۱۹۷۲
          بازدید : ۱۱۷   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        سمفونیِ" العطش"
         
        عشقی دیدم و،
        مکث نکردم
        من گرفتم ردش
        مثلِ آبِ خوردن ،
        به آن ، عطش زده شدم
        منِ دائم العطش
         
        عطش بر روح و تنم می بارید
        ولی حس خوبی داشت
        ندیدم هیچگاه ، جلوه ی بَدَش
        حس یک عطوفتِ بی وقفه
        حس بوسه و طراوت های بیش و،
        بی حدش
         
        می‌توانستم با او، هرچه بیشترمتحد شوم
        ناتوان بودم به طرد نمودنش ،
        ولی خیلی سخت بود صبر، به آن اندیشه و فلسفه ی ناب
        که چند انسانِ همه تشنه ی خدا ،
        بهرِنیل به رضایتش ، باکی نداشتند ، زآنهمه عطش
        یک حقیقتی بود که ناتوان بود آدم ، به انکار و ردش
         
        عشق چه اندامی داشت
        چه صورتی ، چه باطنی !
        قربانِ سرو قامت و اندام و قدش
         
        از فرط عطش ، می نوشیدم اش
        ولی آن عشقِ خدایی
        لَه لَه ام را بیشتر میکرد
        دیگر عمر، برایم کربلایی شده بود از فقط یک عشق
        فقط یک خداست ، پس نتیجتاً ، فقط یک عشق
        یک بیابان ، سمفونیِ یکریزِ العطش
        غرقه گشتم ، به آن دریای پُر ازعطش
         
        منهم خود را ، سپردم به فرات
        که خودش بود، ازدیدنِ تشنگیِ عباس،
        دائم العطش
         
        بهمن بیدقی 1400/4/22
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۲۹
        درود استاد عزیز
        یا حسین شهید
        یا ابوالفضل علمدار
        یا زینب کبرا خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۹
        با سلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        سپاس
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۰۲
        السلام علیک یا أباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی أولاد الحسین و علی أصحاب الحسین ایام سوگواری عاشورای حسینی تسلیت باد
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۱۹
        آن عشق خدایی...
        سلام و درود
        اندیشه هایتان خدایی خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۰۸
        با سلام وعرض ادب بزرگوار
        ممنونم از لطفتون
        زنده باشید
        ارسال پاسخ
        خدیجه وفایی راد ( غریبه)
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۱۱
        سلام بر لبان خشکیده‌ی آقا ابا عبدالله الحسین خندانک
        زیبا قلم زده‌اید خندانک
        اجرتان با آقا ابوالفضل العباس خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۳۸
        با سلام وعرض ادب بزرگوار
        ممنونم از لطفتون
        زنده باشید
        ارسال پاسخ
        فهیمه روشن ضمیر
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۴۰
        قلمتان مانا شاعر گرامی
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۳۷
        با سلام وعرض ادب بزرگوار
        ممنونم از لطفتون
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۱۴
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعرواستاد دانا
        ای حسین ع
        خون است جهان ز دست نامردی ها
        آشوب شده از غروب شب گردی ها
        خورشید که رفت و آسمان غمگین شد
        چشمان زمین خشک شد از سردی ها
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۳۸
        با سلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        ممنونم از لطفتون و سپاس از ارسال بداهه ی زیبایتان
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۱۸
        درود های فراوان جناب بیدقی استاد و ادیب فاضل وارجمند
        بسیار شیوا ودلنشین
        اجرکم عنداله
        قلمتان مانا
        کامیاب وتندرست
        در پناه حق
        🌷🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۲
        با سلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        ممنونم از لطفتون
        سلامت باشید ، در پناه حق
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۳
        از فرط عطش ، می نوشیدم اش
        ولی آن عشقِ خدایی
        لَه لَه ام را بیشتر میکرد
        دیگر عمر، برایم کربلایی شده بود از فقط یک عشق
        فقط یک خداست ، پس نتیجتاً ، فقط یک عشق
        یک بیابان ، سمفونیِ یکریزِ العطش
        غرقه گشتم ، به آن دریای پُر ازعطش


        سلام و درود جناب بیدقی گرانقدر
        زیبا قلم زدید لذت بردم از خوانش آن

        قلم تان سبز
        و
        شاعرانگی هایتان مستدام

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۹:۰۶
        با سلام وعرض ادب بزرگوار
        ممنونم از لطفت و محبت بیکرانتان
        سلامت باشید ،
        در پناه حق متعال
        ارسال پاسخ
        مینا فتحی (آفاق)
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۱:۳۴
        عاااالی و دلنواز

        غرقه گشتم ، به آن دریای پُر ازعطش
        مرحبا خندانک

        درودتان باد استاد پرقدر خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۲۲
        با سلام وعرض ادب بزرگوار
        ممنونم از لطفت و محبت بیکرانتان
        سلامت باشید ،
        در پناه حق متعال
        ارسال پاسخ
        محمد مهدی نورالهی
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۲:۱۶
        درود بر شما در پناه عشق حسین باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۷
        با سلام وعرض ادب بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2