چهارشنبه ۱۶ آبان
خودبین شعری از امیر اصغری
از دفتر پیر دل نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۵۵ شماره ثبت ۱۰۱۹۴۶
بازدید : ۱۷۴ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب امیر اصغری
|
غرّه مشو ای دل تو به الطاف و کرامات
خود بین مشو ای جان که به شطرنج شوی مات
اینها همه از اوست، نهادست امانت
این بار به دوشت برسان نیک به ساحت
این دیده و این تن که به الطاف نمودت
از خاک بیاراست و هم خاک شود تخت
خود بخشد و خود باز سِتاند زِ سرِ لطف
زنهار مشو غرّه، شود آنچه خدا گفت
خود داد و سِتد باز، همه جان و تن و دیده
آن دیده و جان کز دَم پاکش دمیده.
|
نقدها و نظرات
|
درود جناب استکی بزرگوار چشمه مهربانی و محبت خوشحالم که اسم جنابعالی رو زیر نوشته هایم میبینم و یک جورایی همیشه اول از همه منتظر نظر شما هستم. خدا قوت، زنده باشید و سلامت🌹🌹🌹 | |
|
درود بر شما واقعا زیبا و دلنشین است خدا قوت🌹🌹🌹 | |
|
درود و سپاس فراون استاد گرامی بسیار زیبا بود زیبایی در نگاه شماست و نه در خط خطی های بنده. ممنون بخاطر بداهه زیبایتان. 🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیبا بود