سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        خودبین

        شعری از

        امیر اصغری

        از دفتر پیر دل نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۵۵ شماره ثبت ۱۰۱۹۴۶
          بازدید : ۱۷۵   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امیر اصغری

        غرّه مشو ای دل تو به الطاف و کرامات
        خود بین مشو ای جان که به شطرنج شوی مات
        اینها همه از اوست، نهادست امانت
        این بار به دوشت برسان نیک به ساحت
        این دیده و این تن که به الطاف نمودت
        از خاک بیاراست و هم خاک شود تخت
        خود بخشد و خود باز سِتاند زِ سرِ لطف
        زنهار مشو غرّه، شود آنچه خدا گفت
        خود داد و سِتد باز، همه جان و تن و دیده
        آن دیده  و جان کز دَم پاکش دمیده. 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۲۹
        درود بزرگوار
        آموزنده و زیبا بود خندانک
        امیر اصغری
        امیر اصغری
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۳۳
        درود جناب استکی بزرگوار
        چشمه مهربانی و محبت
        خوشحالم که اسم جنابعالی رو زیر نوشته هایم میبینم و یک جورایی همیشه اول از همه منتظر نظر شما هستم.
        خدا قوت، زنده باشید و سلامت🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۰۶:۵۹
        سلام و درود، خدا قوت،
        افغانستان، ایران خاوری، زیر چکمه های طالبان ابوسفیانی قرار دارد و حالا که ما، بُهت زده، سوختن سرزمین مولانا و خواجه عبدالله انصاری، سرزمین جگرگوشه ی فرهنگی خود را تماشا می کنیم، ای کاش دست کم، هریک، سروده ای در تسلیت به افغانستان بپردازیم و در این عاشورای حسینی، زینب وار، هِلهِله های یزیدیان زمان را خُنثی کنیم.
        تقدیم به افغانستان مظلوم، تقدیم به جبهه ی ضد نادانی سترگ (آن هم به نام مقدس اسلام) و تقدیم به شما:

        شرمنده ام که باز گرفتار می شوی
        شرمنده ام که مَطلع خونبار می شوی

        شرمنده ام که مهر نمی خوانَدَت به مهر
        هم بی نگاهِ ماهِ مددکار می شوی

        شرمنده ام از این همه تنهایی و غمت
        شرمنده ام که فتنه ی اَشرار می شوی

        افسوس! باغ پارسیِ پارسا سرِشت!
        پوشیده از کلاغ سیَهکار می شوی

        همسایه، هم تبار، هم آواز، هم نَشیب!
        دشتی که رو به دلهُره، هموار می شوی

        خاکِ فغان زده که به تاراج...! صبر کن
        چندی اسیرِ طالبِ آزار می شوی

        این بوف ها به طالعِ فردا نمی رسند
        سیمرغ وار جلوه ی اسرار می شوی

        آرام باش یوسف معصوم بی پناه!
        فرمانروای مردم بازار می شوی.
        #محمدعلی_رضاپور
        امیر اصغری
        امیر اصغری
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۲۸
        درود بر شما
        واقعا زیبا و دلنشین است
        خدا قوت🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۲۸
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعر بزرگوار
        چشم و نظرم افتاد
        بر شعرای زیبایت
        مستی بدهد مارا
        خواندن دلنوشته هایت
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر اصغری
        امیر اصغری
        دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۳۷
        درود و سپاس فراون استاد گرامی
        بسیار زیبا بود
        زیبایی در نگاه شماست و نه در خط خطی های بنده.
        ممنون بخاطر بداهه زیبایتان. 🙏🙏🙏
        ارسال پاسخ
        علیرضا جورعشوری
        سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۵۷
        درود بر شما بزرگوار⚘⚘⚘
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6