قصه عشق و عاشقی راه کشیده بر جنون
کار حسین بن علی خاتمه شد به جنگ و خون
چون که رسیده کربلا قافله ی خون خدا
صف زده در برابرش دشمن بی حیای دون
__________________
طی طریق عاشقی بسته به هر دلایلی
خیمه به کربلا زده قافله ی آل علی
خیمه گه خون خدا گشته به کربلا بپا
خصم ولی برابرش خیمه زده ز بد دلی
------------------------
عشق اگر چه می شود مایه ی فخر عاشقان
گفت حسین بن علی نیمه شبی به همرهان
هر که بود حق کسی به گردنش بدر رود
شب چو کشیده چادری بر همه گوشه ی جهان
------------------------
عشق به بزم عاشقی تازه شروع ماجرا
پیش کش خدا کند هستی خود خون خدا
دین محمدی اگر زنده بود به کشتنم
کاش که سهم من شود نیزه و تیغ و تیرها
-----------------------
عشق چو جلوه گر شود نوبت عاشقی شده
به گوش جان شنیدن اوامر ولی شده
صحبت حق که می شود اصغر و اکبرش یکی
جامه ی رزم بر تن هر دو نفر علی شده
--------------------
پرده بیفتاده شده حضرت عشق جلوه گر
رفته حسین بن علی تشنه به آغوش خطر
هر که به هر چه بوده اش حمله نموده سمت او
کینه ی دشمن از علی نموده کربلا اثر
--------------------
آخر ماجرا شده عشق نظاره می کند
یکی طمع به خاتم و لباس پاره می کند
حضرت زینب این میان گهی نگه به قتلگه
گهی مدینه النبی به سر اشاره می کند
----------------------
بزم رسیده آخر و عشق نمانده در میان
راس حسین بن علی بر سر نی گشته عیان
بوده اگر چه کربلا صحنه ی زیبای وفا
دود ندارد آن زبان تا که نمایدش بیان
شعر زیبایی بود
درودها
.........
.........
عشق به بزم عاشقی تازه شروع ماجرا
پیش کش خدا کند هستی خود خون خدا
درود ها جناب رضوی بسیار عالی بود