چادرشب خیالی

لبهای نقره میدوخت
مهتاب را به بالین
گلبوته های دودی
در جلگه ی شمالین

جانسوز رنج شالی
چادرشب خیالی
سیلی خور طلوع و
گلگون به رنگ قالی

شنزار ،معبر موج
در سینه ی صدفها
آواز رود سرکش
با رقص ها و دفها

گیسوی راش، آرام
غرق نوازش باد
ابر پرند خیسی
بر شانه های مرداد

تا کلبه ای برهنه
دستان خالی زن
در انتظار باران
خشکید نای گلخن

داغ تمشک وحشی
زخم حریر دامن
کوه زمرد گشن
تخت شکوه سوسن

ردی عبوس و کهنه
بر آسمان دیرین
در چامه های رگبار
آغاز راز شیرین

درگاه لاتناهیست
نمشیشه های دریا
آغوش پولک و پر
طعم سرشت فردا

زربام نبض خورشید
عطر کرشمه زاران
خون بنفش تاجی
بر اخم بی تباران

کوبانده یاغی شب
گیلاس مشکی خواب
بر سنگ دیو زرمان
مردی دمیده، بیتاب..