سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        لبِ کارون

        شعری از

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        از دفتر تعلیمی+اجتماعی+آیینی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۳۶ شماره ثبت ۱۰۱۳۷۹
          بازدید : ۴۴۰۷   |    نظرات : ۲۹۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        صدای ارسالی شاعر:
        به نام آفریدگار آب و زندگانی!
        .
        زمزمه، با زمزمِ جان می‌کنم؛
        دردِ دل، با جامِ رضوان می‌کنم:
        حقّ خوزستان مگر بی‌آبی است؟!
        حقّ خوزستان زلالِ آبی است!
        ***
        ***
        در جنوبِ کشورم بلوا به پاست
        رودخانه، رفته وُ، ردّش به جاست
        .
        آب‌ها خشکیده‌اند از چشمه‌سار
        مردم‌اند از دستِ بی‌آبی، نزار
        .
        بوده روزی، رودِ کارون، باصفا
        منبعی بوده، برای کِشت‌ها
        .
        در کنارِ آن، تمدّن‌های ناب
        پاگرفته، پُرتب و، پُرالتهاب
        .
        حیف حالا، گشته خشکیده، دهان
        تشنگی دارد نهانش، بی‌گمان
        .
        رودخانه، تشنه است آبش دهید
        چشمه‌ای، از جنسِ مهتابش دهید
        .
        خسته‌اند از تشنگی مردم کنون
        آب را می‌خواهد احساسِ جنون
        .
        آبِ نابی که، زلال و، آبی است
        حقّ خوزستان مگر بی‌تابی است
        .
        کو نوای نای و چنگ و، ارغنون
        در «لبِ کارون» و دنیای جنون*
        .
        جنگ، چون آورد سر، از خود برون
        شد «لبِ کارون» و «گل‌بارانِ» خون
        .
        در دفاعی که، مقدّس بوده است
        مِهرِ کارون، یادِ هر کس بوده است
        .
        پس چرا بعد از دفاع و، جنگِ سخت
        در رهش، افتاده صدها سنگِ سخت
        .
        با تفکّرهای وجدانِ صفا
        بنگرید اینک به حال و، روزِ ما
        .
        ای بزرگان اندکی فکری کنید
        کارِ مردم را به لب، ذکری کنید
        .
        کوششی در رفعِ مشکل‌ها کنید
        حقّ مردم را زِ نو، احیا کنید
        .
        حقّشان آبِ صفای زندگی‌ست
        حقّشان پیوسته‌ی پایندگی‌ست
        .
        زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
        تیرماهِ ۱۴۰۰.


        * پ. ن:
        «لبِ کارون»: ایهام دارد: ۱_ به وجهی استعاره‌ی مکنیه است. ۲_ ساحل کارون. در این معنی، همراه با بیت ستاره‌دار و بیت بعد از آن، اشاره‌گونه‌ای‌ست به حال و هوای ترانه‌ی معروفی با صدای زنده‌یاد، نعمت‌اللّٰه آغاسی که با ابیات زیر شروع می‌شود:
        لب کارون، چه گل‌بارون 
        میشه وقتی که میشینن دلدارون
        توو قایق‌ها؛ دور از غم‌ها 
        می‌خونن نغمه‌ی خوش، لب کارون
        ___________________
        فایل صوتیِ همراه با پستِ جاری، دکلمه‌‌ی دل‌سروده‌ی «آیه‌های هستی» است.
        شاعر: زهرا حکیمی بافقی
        کتاب: راز و نیاز
        دکلمه و تنظیم: علی برهانی
        ۳۲
        اشتراک گذاری این شعر
        ۶۷ شاعر این شعر را خوانده اند

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        محمد رضا خوشرو

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        رضا رضوی تخلص (دود)

        ،

        ایمان اسماعیلی (راجی)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        رعنا بهارلویی تخلص باغبان

        ،

        سجاد جم

        ،

        محسن ابراهیمی ( غریب )

        ،

        لیلا گمار (مأنوس شده با قلم)

        ،

        هادی محمدی

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        سعید صادقی (بیدل)

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        میثم علی یزدی (آیت)

        ،

        اصغر شکری زاده

        ،

        آرمین پرهیزکار

        ،

        خدیجه وفایی راد ( غریبه)

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        طاهر بهادرانی

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        مسعود میناآباد مسعود م

        ،

        مهدیس رحمانی

        ،

        فرهنگ علیخانی(فرهنگ)

        ،

        حدیث عبدلی (یارا)

        ،

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        فاطمه سلطانی

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        شعله(م جلیلی)

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        ،

        سیاوش اسفندیاری

        ،

        ابراهیم آروین

        ،

        مهرداد مانا

        ،

        جلال مهدوی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        نرگس تیموری متخلص به جانا

        ،

        مجید فکری

        ،

        امیر زرین فر

        ،

        علی آقا اخوان ملایری

        ،

        فاطمه افکن پور

        ،

        حسین مراغه

        ،

        مولود سادات عمارتی

        ،

        بهزاد غدیری (شاعر کاشانی)

        ،

        آذر مهتدی

        ،

        عنایت الله ایرانمنش ( م تکخال )

        ،

        سارا رحیمی

        ،

        درویش حسین ندری

        ،

        مرتضی فهمیده، ،،، راهی

        ،

        مسعود معادی

        ،

        محمد علی رضاپور

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        آرمان پرناک

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        طاهر معین

        ،

        فروغ فرشیدفر

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        علی احمدی (حادثه)

        ،

        ملیحه ارجمند ( م الف باران)

        ،

        علی نصرالهی (مجنون)

        ،

        محمد علی نعمتی (حقیر)

        ،

        سعید نادمی (هزارویک )

        ،

        مهدی سلیمانیان(پژمان)

        ،

        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دَمار از روزگارِ جَمع درآورده توقع باز ااا که پِندار و گُمان و ظّن بجایِ فکر و اندیشه ست ااا بداهه ت

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0