سه شنبه ۲۳ بهمن
|
آخرین اشعار ناب مهرداد عزیزیان
|
امشب از شاعرِ گمگشته به هر جا بنویس
و از این زندگی ِ همچو معما بنویس
جانم از پوچیِ امروز به لب آمده دوست
لطف کن بر من و از معنی فردا بنویس
که جهنم شده دیگر همه گردون برِ ما
همه پردیسِ پر از آدم و حوا بنویس
تو از آن گوشه که هستی به سرم نقبی زن
که من این گوشه نشستم تک و تنها، بنویس
تشنه ی خواندن این قصه ی ناگفته منم
قلمت تر کن و هر صفحه گوارا بنویس
نیک دانم به سرت چیست رفیقم یارم
لیک مکتوب کُنَش واضح و زیبا بنویس
هر چه خواندی تو ز این قرنِ به حق پیچیده
هین به اعجازِ قلم ساده وشیوا بنویس
گرچه من شاعرم این بار، تمنا دارم
ترک عادت کن و بر من تو مقفا بنویس
نغمه ها ساختم و بر تو به شوقی خواندم
من دگر گوش بگیرم و تو آوا بنویس
"بی تخلص" چو شدم باک ندارم ز قلم
پس تو هم نام رها کن و سخن را بنویس
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم جناب استکی بزرگوار🙏🌺🌺 | |
|
سلام بر محمد جواد عزیز🌺 در این صفحه هیچ گاه از اظهار نظر و نقد پرهیز نکن هر چه به ذهنت رسید بگو و مباحثه کن ،هیچ ایرادی ندارد یا من از تو می آموزم یا شما از من ،یا هر دو اشتباه میکنیم و یکی از اساتید میرسد و درستش را میگوید.🌺 | |
|
" بی تخلص" چو شدم باک ندارم ز قلم پس تو هم نام رها کن و سخن را بنویس🌺 | |
|
سلام و عرض ادب و احترام خدمت دوست گرامی جناب رضوی🌺🌺 متشکرم از اظهار لطفتان بزرگوار🙏 | |
|
سلام بر دوست گرامی و دور آشنا جناب مسعود آزادبخت عزیز🌺🌺 ممنونم که باب بحث و گفتوگو را گشودی. من ابتدا بدون توضیح شعر را گذاشتم منتها با دو نظری که خواندم از محمد جواد و شما گفتم شاید ایراد نداشته باشد بر خلاف معمول کمی شعر را توضیح دهم ،شاید قدری شعر روشن تر شود. این غزل یک غزل تقدیمیست. دوستی دارم که در پیچ و خم نوشتن یک رمان بسر میبرد ،بارها و بارها از اول تا آخر داستان را تغییر داده چون وسواس و دقت بسیار بالایی در نوشتن دارد و اصلا حاضر نیست تا کتابش ۱۰۰ درصد کامل و بی عیب باشد و نهایت خودش تا این سال باشد آنرا چاپ کند.این دومین سالیست که دارد با آن کلنجار میرود و شاید تا کنون بیش از ۳ بار کلا باز نویسی کرده و کلا داستان عوض شده و بیش از ۴۰ بار شاید فصلها تغیر یافته و باز نویسی شده اند. در واقع یک شبی بنده تصمیم گرفتم آنچه در ذهنم هست را به دوست نویسنده ام با شعر بگویم.این ماحصل آن شب است و در واقع گفت و گوی دوستانه ی یک شاعر از اصفهان با دوست نویسنده ی ساکن تهرانش است. منتها چرا یک تقدیمی ِ شخصی را در سایتی عمومی گذاشتم؟! چون فکر کردم خوب از آب در آمد،همین😁 🙏🙏🙏 | |
|
به به 🌺 درود بر شما استاد عزیز و مهربان🙏🌺🙏 | |
|
سلام و عرض ادب خدمت ایمان اسماعیلی گرامی🙏🌺 تشنه ی خواندنِ این قصه ی ناگفته منم ایمان جان قلمت تر کن و هر صفحه گوارا بنویس🙏🌺🌺 | |
|
سلام مجدد بر محمد جواد عطاالهی عزیز🙏🌺 | |
|
سپاسگزارم جناب معینی گرامی🙏🌺🙏 | |
|
سلام و عرض ادب متشکرم جناب صادقی عزیز🌺🌺🙏 | |
|
سلام بر دوست گرامی جناب ابراهیمی عزیز🌺 حضورتان کفایت میکند برای من و اظهار لطفتان کیفِ بنده را دو چندان میکند منتها آنچه بیش از همه لذت بخش است دیدن مادام اشعار شما بر روی سایت است👏 | |
|
زنده باشید شما مشوق خوبی هستید ممنون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تقدیمی بسیار زیبا و با شکوه بود
مبارک صاحب اثر باشد