جمعه ۲ آذر
شهر آشوب شعری از مهشید عبادی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۶ تير ۱۴۰۰ ۱۸:۲۹ شماره ثبت ۱۰۰۳۰۱
بازدید : ۲۱۴ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب مهشید عبادی
|
باز این شهر پر تلاطم
خیره به مردمانش مانده است
مردمانی که هزار رنگ دارند
عده ای رهگذرند در پیاده رو های خلوت
برخی در فراق معشوق به سر برده و بی تاب و تب اند
عاشقان حال خرابی به دل شهر دادند
اشک هایشان بارانی کرده فضای شهر را
من به این حال نزارم عشق ورزیدم ولی
هیچ کس حال من دیوانه را هرگز نیافت
از چهگویم ای دل بیمار؟ رفتی تو ز دست
عاقبت دلتنگی ات آواره شهرم کند
پیش چشم دیگران خوارم کند
برده ام یادت ز قلبم ای تو که رفتی
تو روزی میروی کم کم ز یادم
باز هم میمانم واین دل که آزارم دهد
رفته ای از پیشم اما شب و روزم را گرفته آن خیال باطل ات........
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است
برای شعر شدن به عنصر خیال، آرایه های ادبی ... نیاز دارد