جمعه ۳۰ آذر
•دستها حافظه دارند• شعری از کیمیا ب
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۴۸ شماره ثبت ۱۰۰۰۳۵
بازدید : ۵۰۱ | نظرات : ۶
|
|
میگویند "دستها حافظه دارند!"
مثل اولین لمس پر شرم نگاهت...!
مثل اولین پوییدن خط صدایت...!
مثل اولین بوسه
لبالب پر ز تو،
باور شدن...!
اولین عشق و هوس!
حرص و طمع!
مثل اولین خنده و
دستان من و
پرتره ی گرم لبانت...!
دستها،گنجینه ی پر رمز و راز خاطراتند...!
اولین حس طلوع و پر تلاطم دریای حضورت...!
لمس و آغوش و سرشاری من از لحظه ی ناب و خموشت...!
و سکوت تلخ و خاموش هم آغوشی من با بندبند خاطراتت...!
اولین بوسه...!
اولین درهم تافتن و لمس تن تو...!
اولین دیدار و حرف و خنده ی تو...!
اولین ابراز و خواهش...!
پرهیاهو،پر ز بارش...!
آه از لمس پر معمای صدایت...
در عمق گرمای نگاهت
دستهایم بیمار شده اند
خاطی و معتاد شده اند
عاشق لمس شقایق حضورت
عاشق زمزمه ی خموش و در گوش ات!
لحظه ای لمس خطوط مبهم پیشانی ات
لحظه ای درک و خلوص و رقص پر حاشیه ات
عاشق با تو بودن،شده اند
عاشق لمس تن داغ وجودت
پر فشار و عاشقانه بر تن لرزان و خامم
عاشق محبوس در دستان تو بودن
پر ز لذت
پر تمنا
پر ز پیچش!
و صدایت...
آه از لمس خوشرنگ نگاهت...!
دستهایم عاشق شده اند
عاشق حلقه ی پر شور نفسهای تو بر سر و رویم
عاشق خشم و خشونت
سلطه ی پرحجم تو بر حضورم
و تو
خورشید پرتلالو زمزمه هایی، بر لبانم...!
|
|
نقدها و نظرات
|
درود شاعر گرامی | |
|
ممنون از نظر شما شاعر گرامی | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.