سلام دوست عزیز
با شما هستم
بله، با خود شما هستم
"شما که سواد دارین، لیسانس دارین، حرفای خوب خوب میزنین"
شما که غزلهای زیبا و تر و لطیف میسرایید
شما که زحمت میکشید و قافیه ها را پشت سر هم ردیف میکنید
شما که ردیفها قطار میکنید پشت قافیه ها
شما که مراقب وزن اثرتون هستین که خدای ناکرده کم و زیاد نشه
شما که قدمت کلمات و مضموناتون برمیگرده به قبل از مشروطه
شما که بالای چشم شعرتون، خدای ناکرده ابرو نیست
بنده، یه سوال دارم از شما
شما نیما یوشیج را میشناسید، احیانا؟
همون پیرمرد نحیف مازنی، که انگار تنفس دهان به دهان داد به شعر ما و اونو دوباره زنده کرد.
شما، اخوان را میشناسی؟
همون سنگ تیپاخورده ، دشنام پست آفرینش، همون لولی وش غمگین.
شما شاملو را میشناسین؟
همون که تو شعرش میگه:در اینجا چهار زندان است....
شما فروغ فرخزاد را میشناسین
همون که تولد دیگری داد به شعر زنان ایران
حتمن میشناسین، چون اینا شاعرای بزرگ معاصر مملکت ما هستند.
خب، حالا که میشناسین، تشریف ببرید دفاتر شعرشون را یه ورقی بزنید
اونوقت شاید کمتر دنبال قافیه ها کنید و سربسر ردیفها بذارین
شاید یه کم رژیم تحمیل کنید به شعرتون، تا وزن کم کنه
شاید هم اون معشوق ناقلای جفاکار را یه مدت بذارین به حال خودش.
اونوقت شاید، کلمات شعراتون به جای زلف و چشم و ابرو و لب و دهان
از خیابون و کوچه و درد و روح و شب و شغال تشکیل بشن
شاید به جای اینکه شناور بشین توی راز گل سرخ
از علفای هرز و خار و کاکتوس بنویسین
اونوقت شاید قلمتون یه کم تند وتیز تر بشه
اونوقت شاید، مضمونتون از ننری در بیاد
اونوقت شاید برسید به اول بزرگراه رسالت شاعری
اونوقت شاید .....
چون روی سخنت با تمام کلاسیک سراها است عرض می کنم شعر کلاسیک سرودن کمی تخصص می خواهد و اگر از چیزهایی که شما گفته اید مانند (وزن و قافیه) آن را نخواهند دیگر آن را شعر نمی دانند چون بعضی شعر شناسان اولین شرط شعر کلاسیک را موزون و مقفی بودن آن دانسته اند
همین نیمای عزیز هم اول کلاسیک سرا بود، و در کتاب\" حرفهای همسایه\" شعر بی وزن و قافیه را آدم بی استخوان می داند
فروغ با کلاسیک شروع کرد و اخوان استاد شعر کلاسیک است و بعد از نیما پیروی کرد کمی در آوردن تمثیلها دقت کنید
و چیزی که شما به آن پرداخته اید شعر آزاد است و بحثش جداست و آنگونه شعر را باید جدا نقد کرد
ببخشید قصد جسارت ندارم بنا به وظیفه ای که داشتم این مطالب را عرض کردم
با پوزش