جمعه ۲ آذر
هوای کودکی
ارسال شده توسط عباس عابد ساوجی در تاریخ : يکشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۰ ۱۸:۰۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶۵۷ | نظرات : ۲
|
|
این را فهمیده ام هیچ چیز مهمتر از کسی نیست که دوستش داری . بیچاره آن کسی که تو را با چیز بی ارزشی عوض کند واز این داد و ستد شاد بشود! و بیچاره تر ازاو کسی که نان دارد ودندان ندارد! ساده تر بگویم: جرینگ جرینگ النگوهایش دل خلق را آب می کند! و دندانهای خرابش حال دیگران را خراب. اینرا می گویند صدف خالی صید کردن ومروارید را به آب انداختن.
شنیده ام نامه هایم را می سوزانی تا کسی متوجه علاقۀ من به تو نشود ! فقط این نیست شنیده ام گفته اند اگر مرا ببینند قلمم را که همه هستی من است را خواهند شکست ، قلمم را بشکنند با قلبم چه می کنند؟
کودکی هایمان یادت هست؟ هیچ کس بخاطر گره خوردن دستهایمان دعوایمان نمی کرد. وقتی دعوا می کردیم می گفتند : یکدیگر را بغل کنید وببوسید. به کسی جایزه می دادند که برای بوسیدن پیش قدم می شد .
می گفتند دستهای یکدیگر را بگیرید تا گم نشوید . مارا چه می شود و روزگار را؟ کاش هنوز هم کودک بودیم.
بد جوری هوای کودکی به سرم زده.......
.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۶۴ در تاریخ يکشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۰ ۱۸:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
۰ شاعر این مطلب را خوانده اند
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.