همزمان متوجّه گشتیم، که واژة رقص در آثار
مولانا بیواسطه همچون وسیلة تصویر بدیعی استفاده شدست، مولانا به وسیلة این واژه
تصویرهای ناب و ناموتکرّه را ایجاد کرده است، که به شکل ظاهری و شکل ذهنی اعشارش تأثیر مثبت گذاشته است. شاعر با استفادة
هنرمندانه از کلمة «رقص» تسوریهای را به قلم داده است، که صدسالهها توجّه خواننده
را به خویش جلب میسازد، تصویرخای را آفریده، که در پااتیکة شعری کلاسیکی ما تأثیرگذار
بوده است:
معنی به سجده آید چون صورت تو بیند
خر خرف رکس آرد چون بشنود کلامت (5. 202)
اینجا مولانا از واژة رقص تصویر ناب
ایجاد میکند و میگوید هر «حرف رقص آرد»، این تصویر، بیشبهه، تصویری است، که ذهن
را نوازش میکند. در غزل دیگر مولانا میگوید:
از لطافت کوهها را در هوا رکسان کنند
وز حلاوت بحرها را چون شکر شیرین کنند
(5.304)
در بیت مذکور معنی خیلی ساده و صمیمی
به نظم کشیده شده است، تسور مصرعها نیز جاذبیّت خاصی دارند، به ویژه شاعر به
استفادة واژة «رقص» تصویر غیرمنتظره را پیشاروی خواننده میگذارد. واکین، خم ترکیب
«کوهها را در هوا رکسان کند» معنی «از لطافت» را جان و روان میدهد. با آن که شاعر با تصویر ناب کوهها را در هوا (!) رقصان میکند، (تصویر
غیرانتظار میآفرد) از پهنای بزرگ «لطافت» یادرس میشود:
سمن با سرو میگوید، که مستانه همی رقصید
به گوشش سرو میگوید، که یار بردبار
آمد (5. 250)
واژة «رقصید» این جا وسیلة تصویر برای
بیان معنی است، در مصرعهای زیر نیز «رقص» چون عنصر و واسطة تصویر خدمت کرده است.
که چون بینندة این نقش و معنیست
چو بادی رقصهای شاخ بیدیست (5. 174)
***
از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا
سمن
از شم گویم یا لگن، یا رقص گل پیش
صبا (5.51)
***
این نمونهها مشخّص میکنند، که در
آثار مولانا واژة «رقص» با رعایت خصوصیتخای لفظی و معنوییش برای آفرینش تصویر خدمت
کرده است:
نیها خاصه نیشکر بر طمع این بسته کمر
رقصان شده در نیستان، یعنی تعوز و من
تشا (5.52)
***
آفتاب امروز بر شکل تابان شدست
در شوعایش همچون ذرّه جان من رقصان
شدست (5.188)
***
آمد بخار جانخا ای شاخ تر به رکس آی
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رکس
آی (5. 118)
آفتابی نی ز شرک و نی ز کرب از جان بتافت،
زرّبار آمد به رقص از وی در و
دیواریم (5.100)
***
شکة علم عالم هر چند که میرقسد
چشم تو الم بیند جان تو هوا داند سخ. 264
موسیقیت و یا آهنگ شعر به نظر شفی
کدکنی چند جلوه و نشان دارد، که این جملهاند:
1.موسیقی بیرونی (وزن عروضی)
2.موسیقی کناری (قافیه و ردیف)
3 موسیقی داخلی
4 موسیقی معنوی
با تکیه با خلاصههای کدکنی در مورد
موسیقیت و آهنگ شعر میتوانیم نتیجهگیری کنیم، که استفادة هنرمندانه از واژة
«رقص» در اشعار مولانا در موزونی موسیقی بیرونی، کناری، داخلی و معنوی کلام مساعدت
نموده، بدین وسیله برای ماندگاری اشعار ناب شاعر شهیر ما خدمت کرده است. تأثیرگذاری
واژة رقص را به موسیقیّت کلام در این نمونهها میتوانیم متوجّه باشیم:
یک دست جام باده و یک دست زلف یار،
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست!
***
ای بسا شب، کیم عن از آتششان همچو
سیپند
بودهام نعرهزنان، رقصکنان بر درشان!
گر تو ب و مینبر، بوی کن اجزای مرا،
ب و گرفتست دل و جان من از
عنبرشان! (5.759)
**
شاخّا سرمست و رقاسند از باد بخار
ای سمن مست کن و ای سرو بر سوسن
بزن! (5.750)
با این نظر اجمالی و شاگردانة خویش به
اشعار مولانا و به ویژه به موقعیت واژة «رقص» در آفریدههای این مرد سخن این نکته
روشن گشت، که واقعاً «رقص» در آثار مولانا از واژّههای سازنده است، که با کثرت
تصویر و استفاده امتیاز دارد. و همچنین باید متذکّر شد، که اساس مکتب عرفان مولانا
عشق و سما است.
پینوشت:
1. زرّینکوب
ا. پیلّه-پیلّه تا ملاقات خدا.-394سه.
2. کالمن
برکس. یک سال با روم.-نیویارک: «هرتیر سنفرنسیسکا»، 2006.-426 ص.
3. مولانا
چلولالدّین بلخ. 800 گزل دلاشوب.-دوشنبه:\"دیب\"، 207، 856 سخ.
4. موحّد
ز. شعر و شناخت.-تهران: مروارید، 1377.-292 ص.
5. فوروزانفر
ب. مولانا چلالالدّین بلخb. دیوان کولیات شمس تبریزی.-تهران: نشریات سپهر، 1363.-1570 ص.
6. حبیبالله
م. معرفت شعر. مسئلههای تحلیل متن اثر بدیعی.-خجند، 1994.-64 ص.
7. حقیقت
ا. مولانا از بلخ تا قونیه.-تهران: نشریات کمیش، 1384.-368 ص.
8. شمیسا
ص. نگاه تازه به بدیع.-تهران: انتشارات فردوس، 1370.-362 ص.
9. شاکر
مختار. شهرت رومی در فرانسه.-دوشنبه: «سینا». 2000.-240 ص.
10. جانسان
ستر. رومی در دستان معشوق.-نیو یارک: «پنگوئن»، 1997.-209 ص.
11. http://mewlana.mihanblog.com/post/44
12. http://faryad.epage.ir/fa/module.content_page.27-06.html
13. <http://www.jawab.ir/qa>
14. <http://www.shanbe.ir/>
15. <http://www.zendagi.com/>
16. <http://www.dakhme.mihanblog.com/post/338>
17. http://www.ghadeer.org
فردوس اعظم (خواجه اف)