سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شعرمعاصرچیست؟شاعرمعاصرکیست؟
        ارسال شده توسط

        ایراندخت نجمیه مرادی

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۱۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۳۷ | نظرات : ۴

        • شعر معاصر چیست؟ شاعر معاصر کیست?
        نخست  ← ادبیات وشعر  ←  شعر معاصر چیست؟ شاعر معاصر کیست؟
        در حالی که نیما در عین سنّت گریزی، نه تنها تغییر قالب شعری را مدّ نظر قرار داد، که واژگان و زبانی نو و مهمتر از همه تفکری نو را وارد جهان شعر کرد. او بر این باور بود که نوگرایی فقط با تغییر قالب شعر تحقق نمی یابد. شاملو نیز در کارهای سپیدش نه تنها اوزان عروضی را بکلّی کنار میگذارد، بله در شعر او بویژه عاشقانه هایش نیز به نسبت شعر نیما، تفکر و نگرشی نوتر را وارد شعر می کند؛ تا جایی که گاهی با زبانی آرکائیک این نگرش نوین را به شعر درمی آورد
        شعر سپید پس از انتشار نخستین شعرهای سپید «احمد شاملو» در طی چند دهه گذشته تا به امروز، دستخوش تحولات و جریان های مختلفی بوده است؛ موج نو، موج ناب، شعر دیگر، شعر حجم، شعر ساختارگرا، شعر پسا ساختارگرا، پلی فونیک و غیره که جملگی تلاش کرده اند با ایجاد اقسام تغییر و تحول،خود را به عنوان شعر
        بر آمده از ذهن و زبان زمان خود، گونه ای نوین از رویکرد شعری را در وضعیت تثبیت نمایند. اما هیچکدام از این گونه ها را نمی توان نماد و نماینده شعر معاصر دانست. در این نوشتار به اجمال به تحلیل دلایل این ادعا میپردازم.
        شعر معاصر (فارغ از معنای لغوی و مصطلح و رایج آن) شعری است که درک و فهم زمانه در آن تجلّی یابد. یعنی در همه عناصر شعری از جمله کلام شاعرانه، محتوای شعر، ساخت شعر، زبان و موسیقی شعر و مانند آن. یعنی بردن شعر به مسیر نواندیشی و نوگرایی زبانِ زمان خود که مستلزم احاطه و آگاهی به میراث کهن زبان و سیر تحولات و تطورات آن، درک عمیق و جامع سیاسی و اجتماعی، درک روح زمان و دردها و دغدهای عصر خود، و بیان ناگفته هایی که شاعر را به دل جامعه خود می برد. به عنوان نمونه از این حیث میتوان «نیما یوشیج» و «احمد شاملو» را شاعر معاصر دانست. شعر شاملو به دلیل دارا بودن ویژگیهای مذکور، گاه از خود او معاصرتر و مدرن تر است. شاملو بی شک شاعر معاصر است. شعر او در برخی موارد به جهت داشتن رگه هایی از نبوغ و خلاقیت های مدرن، از خودِ او جلو می زند. یکی از نشانه های مدرن بودن، عدم داوری و حکم صادر کردن قاطعانه است. این در حالی است که بخش عمده ای از سنت شعری ما که دچار خود شیفتگی و بازتولید خود گردیده بود؛ بویژه در گونه های تغزلی و قصیده سرایی و مانند آن سرشار از اقسام داوری و صدور حکم یا توصیه های سرسام آور اخلاقی و پند و اندرزهایی است که جملگی ناظر به رفتارهایی بر اساس شرایط و موقعیت ها و مصلحت های رفتاری اند، نه قواعدِ کلیّ ِاخلاقی. شاملو و سلفِ نابغه او نیما، هیچگاه با حکم ها و نظرهای کلّیِ صریح از نوعِ «توانا بود هر که دانا بود» یا «تا توانی دلی بدست آور» یا «در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی» یا «عقل اول راند بر عقل دوم» و مانند آن شعر نسرودند. در مقابل عده ای از خیل شاعران دوره اخیر که خود را وارث نیما تصور می کردند، با تأثیر پذیرفتن از فضای نیمایی- شاملویی، در اثر غلظت وضعیت ناشی از دگردیسی فرم و قالب، عمدتاً به مقوله فرمال و زبانی شعر و مباحث فنی شعر پرداختند؛ ولی از جهت نگرش و تفکر در همان مضامین سنتی و ارتجاعی باقی ماندند و یا گروهی دیگر که علی رغم بهره مندی از اندیشه نوین و درک متناسب با زمان خود، به دلیل بی توجهی و یا کم توجهی به مقوله زبان یا فرم های مدرن و نیز به عناصر زیباشناختی شعر، نتوانستند گسستی با سنت پیشین ایجاد کنند و شعر خود را به عنوان نماد و نماینده ادبیات و شعر معاصر عرضه نمایند.
        در حالی که نیما در عین سنّت گریزی، نه تنها تغییر قالب شعری را مدّ نظر قرار داد، که واژگان و زبانی نو و مهمتر از همه تفکری نو را وارد جهان شعر کرد. او بر این باور بود که نوگرایی فقط با تغییر قالب شعر تحقق نمی یابد. شاملو نیز در کارهای سپیدش نه تنها اوزان عروضی را بکلّی کنار میگذارد، بله در شعر او بویژه عاشقانه هایش نیز به نسبت شعر نیما، تفکر و نگرشی نوتر را وارد شعر می کند؛ تا جایی که گاهی با زبانی آرکائیک این نگرش نوین را به شعر درمی آورد:
        کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
        و انسان با نخستین درد
        در من زندانی ستمگری بود
        که به آواز زنجیرش خو نمی کرد
        من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
        بعبارت دیگر شعر معاصر که میتوان برای آن هویت و استقلال ممتازی را از دیگر دوره های شعری قایل شد، در پی یک گسست پدید می آید. گسست در فرم و قالب و گسست در محتوای نگرش شاعر به جهان و انسان. نیما در گسست از سنت شعری منجمد و راکد، حتّی توانست شعرش را از خودش جدا نماید و سازنده و آفریننده باشد؛ نه اینکه خود را در شعر جا دهد و با خودشیفتگی ها و جاه طلبی های شاعرانه در آن فرو رود. به این ترتیب او
        می تواند در زایمان شعر بعدی اش از نو به دنیا آید. از همین رو شعرهای نیما در مایه و محتوا و نیز در زبان و فرم عموماً شباهتی به هم ندارند. عدم وابستگی شعر نیما به خود او و
        برعکس، در همان شعر «افسانه» پدیدار می شود. بویژه آنجا که نیما پدیده «دیگر دوستی» را ناشی از «خود دوستی» می داند، یا علّت آن را به همین «خود دوستی» ارجاع می دهد. یعنی اشاره به پدیده ای روانشناختی که هنجارهای اخلاقی آن را می پوشانند. این مسئله یکی از مباحث مهم در فلسفه اخلاق و روانکاوی مدرن است. آنجا که می گوید:
        که تواند مرا دوست دارد
        وندر آن بهره خود نجوید؟
        هرکس از بهر خود در تکاپوست
        کس نچیند گلی که نبوید
        عش بی حظ و حاصل خیالی است!
        اگر صدها سال پیش «خیام» به مسئله لذت بردن از زندگی و دم غنیمت شمردن توصیه می کند، نباید تصور کرد که نیما حرف تازه ای نمی زند؛ بلکه باید گفت که نظر نیما و خیام کمترین ربطی به هم ندارند. خیام توصیه می کند که زندگی را غنیمت بدانیم و از دم های آن لذّت ببریم در حالی که نیما می گوید: ما نمی دانیم یا به روی خودمان نمی آوریم که هر کاری که میکنیم به خاطر خودمان و لذت و بهره مندی از آن است. نیما از واقعیتی در درونمان می گوید که اگر در آن ژرف بنگریم، پوچی ادعاها و دروغ تصوراتمان را در باره خودباختگی ها، فداکاری ها و از خود گذشتگی هایمان که تمامی ندارند می بینیم. در ادامه آن شعر – با اشاره ای تلویحی به حافظ- ادامه می دهد:
        آنکه پشمینه پوشید دیری
        نغمه ها زد همه جاودانه
        عاشق زندگانیِ خود بود
        بی خبر در لباس فسانه
        خویشتن را فریبی همی داد
        این خوددوستی فریبکارانه را میتوان اصطلاحاً «فریبکاری متافیزیک» نامید، چون جهان دیگر را سرمنشأ عشق به این جهان معرفی میکند. در حالی که میدانیم معشوق های حافظ همگی از نوع و جنس این جهانی هستند! نیما در پاره شعر بعدی که نمادِ آن فریبکاری را در فرهنگ ما مشخص می سازد، خطاب به حافظ، با صراحتی باور نکردنی می گوید که او به دروغ از این جهان فانی می نالد و در عین حال از جهان دیگر یا جهان باقی و ارزشهای ابدی اش دم می زند:
        حافظا این چه کید و دروغی است
        کز زبانِ می و جام و ساقی ست؟
        نالی ار تا ابد، باورم نیست!
        که بر آن عشق بازی که باقی است
        من بر آن عاشقم که رونده است.
        همین دیگر خواهی خودخواهانه را نیما بیست سال پس از سرودن «افسانه» در شعرِ «آی آدمها» اینگونه باز می آورد:
        آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن
        آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید
        که گرفتستید دست ناتوانی را
        تا توانایی بهتر را پدید آرید
        آن زمان که تنگ می بندید
        بر کمرهاتان کمربند
        ….
        این گسست نیمایی از سنّت تغزلی در حالی روی داد که غزلسرایان فارسی در طول صدها سال (و حتی تاکنون ) زمین و آسمان را برایمان پیوند زدند و ما را با آموزش و پرورش التهابی و تخدیر احساساتمان، تا آنجا در تمییز امور دچار مشکل ساختند که ما نیز رفته رفته به شیوه آنان همه چیز را درهم آمیختیم و یا به دلخواه با هم عوض کردیم و به این ترتیب از دردسر پرسیدن، سنجیدن، و اندیشیدن وارهیدیم!
        عناصری چون شبیه سازی های متفاوت و یکسان انگاریِ امورِ سراپا متناقض و یا بیش از همه «ایهام»، این بزرگترین هنر غزلسرایان ایرانی و نمک دایم اشعار آنان و یا ظریف ترین شگردشان، سبب شده اندکه در مواجهه با انبوه آثار تغزلی که صرفاً «ساده های بسیار نقش» یا «کلک خیال انگیز» ومانند آن پنداشته شده اند را شاهکارهای فکری و زبانی پنداشته ایم. از این رو خواندن و فهمیدن اشعار تغزلی ما نیاز به تحصیلات آکادمیک ندارد و با هوش و فرهنگ متوسط نیز امکان پذیر است. شاعران سنتی به دنبال شراب و مستی و معشوق و ساغرگیری و شاهدبازی و نظر بازی و مانند آن، همه جا را درمی نوردند و همه را به دنبال خود می کشند و با معضلی روبرو نمی شوند که نیاز به تحصیل و پرسش و تفکر داشته باشد. لذا در این سنت شعری نمیتوان هیچ رگه و عنصری یافت که بتوان با آن شاعران سنتی را با شاعران بزرگ و معاصر جهان به هم نزدیک کرد.
        شعر امروز علی رغم چهره بظاهر مدرن و متفاوت و دگردیسی به جریان ها و گونه ها و ژانرهای مختلف، به دلیل عدم گسست از نوع جهانبینی و نگرش سنتی، همچنان در فضای تغزلات احساسی با چاشنی انواع گرایش های عرفانی و رازورزانه کردن هر چیز و اخیراً عرفان بازی های پست مدرنیستی باقی مانده است. عرفان بهانه ای است برای گریز از اندیشیدنِ ناآرام کننده واقعیات؛ برای تن آسایی روحی و خیال پردازی واقعیت از هر نوعش! برای دوری جستن از کار و تلاش و سعی در آسوده زیستن و در شعر سرودن و به نثر نوشتن در وصف این عوالم سترون! هزاران هزار بیت غزل و قصیده بدون اندک مجال اندیشیدن یا بیرون رفتن از دایره تکرار و ملال! بدون هیچگونه گسست از وضعیت فرهنگ و اندیشه! هنوز نمی دانیم که کسی که شصت هزار بیت غزل سروده و دیوان مشهوری را فراهم آورده، آیا فرصتی برای اندیشیدن یافته است؟! بر انبان این هزاران بیت غزل باید افزود حجم عظیمی از شعرهایی که در پوست اندازی و تظاهر به گونه های نوین، همچنان با تکرار همان مضامین و مفاهیم در رکود و انجمادی تاریخی باز مانده اند.
        صورت دیگر این سنت شعری «معنا گرایی» است. معناگرایی افراطی در ادبیات و شعر فارسی همواره می کوشد از طریق زرق و برق و تزیینات یعنی پرکردن شکاف میان انسان و امر مطلق و امر قدسی و یا معنا، به نوعی تصویرسازی ادبی دست یابد. این معنا گرایی ایدئولوژیک با بسیار حرف زدن و استفاده از کلمات بزرگ ولی توخالی و صنایع و آرایه های فاخر(!) ادبی می کوشد فاصله میان انسان فانی و ایده ها را همواره پر کند. علاقه شدید و مفرط شعر و هنر ایرانی به سبک هندی و استفاده از اقسام شیوه های تزیینی و تصویر سازی در حاشیه یا متن شعر چون: نگارگری، تذهیب، تشعیر، خوشنویسی، نقاشی خط، کتیبه نگاری، سیاه مشق و گاه نیز به کمک موسیقی آرام و اثر بخش و اقسام نور پردازی و جلوه های تصویری و مانند آن، بیانگر میل بیش از پیش، به آفرینش معنا و انتقال آن به مخاطب است. میل و تأکید برخی اصحاب فرهنگ به کتابت شعر با استفاده از شیوه های خوشنویسی، گویای این اشتیاق به تولید مدام معنا با کمک دیگر مدیوم ها و ابزارهای تصویری و تزیینی است. همان نسخه بازاری از سبک «روکوکو» قرن هیجدهمی یا «باروک» متأخرکه عمدتاً گرایش به زبانی سراپا فرمال و تزیینات فراوان و درخشان دارد؛ یعنی همان دکوراسیون! همه اینها درجایی است که جوهر متن و یا دلالتِ متن از بین رفته است؛ زیرا بشر امروز دیگر به مقولات عام و جهانشمولی چون هستی و انسان و عشق و روح و روان و اخلاق و مانند آن چون بشر قرون گذشته نمی نگرد. به عبارت دیگر این شعر حامل هیچ دلالت یا تجربه و یا کشف نوینی در عرصه ذهن و زبان نیست. بنابر این هیچگاه نمی تواندگسستی با سنتِ ناکارآمد ایجاد کند و معاصر باشد.
        بخش عمده ای از شعر دیروز و امروز، همگی تلاشی برای چپاندن مجموعه ای از عبارات ثقیل و پرطمطراق به سبک ژورنال های کت و کلفت و خوش آب و رنگ است که تنها نکبتِ ارضای میل ورّاجی – البته نه از مجرای تفکر و خوانش- را ارضاء می کند. تلاشی برای پرکردن خلأ ! خلأ دانش، خلأ فقدان راههای آسانتر جلب توجه، خلأ نبوغ، خلأ بی ذوقی، خلأ ارتباط درون ماندگار و نوشتن با تفکر – این دشوارترین کار بشر- و مهمتر از همه خلأ تفکر! در نتیجه افزودن بر انبانی از مجموعه اشعار و دیوان هایی که به دلیل قطع ارتباط آنها با دلالت بر وضعیت و تناقض ها و چالش های آن، عقیم و ناکارآمد و نهایتاً تبدیل به میراث آرشیوی و عتیقه های تاریخی شده اند.
        نیما و شاملو، همچنان نماد و نماینده شعر معاصرند...
        حجت جوادپور        “شاعر و پژوهشگر

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۶۶۹۷ در تاریخ پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        عليرضا حكيم
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۵۱
        درود بر شما گرامی خندانک خندانک خندانک
        از مطالب ارزشمندتان بهره ها بردم بسیار زیبا بیان کرده اید
        سپاس
        علیرضا محدثی
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۲۲:۴۵
        سلام و سپاس برای مطلب مفیدتون خندانک خندانک
        موفق باشید خندانک خندانک
        زهرا ضیایی(روح الغزل)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۰۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درودبرشما
        صفیه پاپی
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۴۶
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2