در عصر قاجار پدیدههاى نوین، تلگراف، چاپ و روزنامه بدون هیچ گونه مقاومتى وارد ایران شد، اما درخصوص ترجمه شعر و نگاه تازه به ادبیات چنین نبود.
شور مشروطه خواهى که برپا مىشود شاعران رسمى و غیررسمى دو شقه مىشوند؛ عده ى در دربار ماندند و به تحولات نپیوستند و عدهاى دیگر مانند ملک الشعراى بهار، ایرج میرزا، عارف قزوینى و... دربار را ترک گفته و به انقلاب پیوستند.
در این میان شعر مشروطیت زاده شد. شعرى که ترکیبى از زیباشناسى عوام و استتیک شعر سنتى بود. شعر نسیم شمال نمونهاى از شعر مشروطه بود. شعرنو ایران به عنوان یک پدیده تاریخى رشد یابنده با جنبش مشروطه خواهى پیدا شد ابوالقاسم لاهوتى، تقى رفعت، خانم شمس کسمایى، جعفر خامنهاى اولین شاعران شعر نو بودند.تقى رفعت نخستین نوپردازى بود که اولین سنگ بناى شعر نو را گذاشت. رفعت با طرح مجادلات سازنده ادبى با ملک الشعراى بهار این راه را هموار مىکند. در سال ۱۲۹۹ نیما یوشیج با شعر قصه رنگ پریده ظهور کرد. نیما در شکل و فرم در شعر انقلاب ایجاد کرد.
با ظهور رضاشاه شعر نو داراى کندى حرکت شد و یک راه انحرافى در شعر نو پیدا شد، براى نمونه اشعار دکتر محمد مقدم (مغدم) و شاهین پرتو (دکتر تندرکیا) تنها جریان مثبت این دوره مجله موسیقى بود که اشعار نیما (۱۵ شعر) و مهمترین مقاله او ارزش احساسات در زندگى هنرپیشگان را به چاپ رساند و در معرفى آن کوشید. سالهاى ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ درخشانترین دوران تاریخ معاصر براى شعر نو محسوب مىشود. بعد از شهریور ۲۰ دهها نشریه ادبى، اجتماعى و برخورد آزاد آرا و عقاید و ترجمه وسیع آثار ادبى هنرى شاعران و نویسندگان برجسته جهان به تحول شعر نو یارى رساند. در این سالیان یک جریان محافظه کار (خانلرى، توللى) چندان میانه خوشى با شعر نو ندارد، خانلرى آن را تخطئه مىکند و مىگوید: «نیما یک نوع شعر آزاد و مبهم ابداع کرده است که خاص اوست، شیوه نیما نه مورد پسند عوام و نه مورد قبول خواص است.» اما نیما به راه خود ادامه مىدهد و دو چیز برایش مهم است: ۱- درک جوهر زمانه ۲- تبدیل زمانه به شعر. بدین سبب است که او فقط به کارش مشغول است و در صورت لزوم و یافتن امکان، اندیشه و شعرش را منتشر مىکند.
نخستین کنگره گویندگان در سال ۱۳۲۵ برگزار مىشود که از ۶۰ نفر شاعر، ۴ نفر نوپرداز (نیما، توللى، نادر نادرپور و رواهیچ) در این کنگره حضور داشتند. طبرى و فاطمه سیاح به دفاع از نوپردازان پرداختند و راه آنان را تبیین کردند. ضعف تالیف نیما یوشیج در این دوره نوپردازان را به سمت توللى مىکشاند و جریان سمبولیستى شعر نو با کندى مواجه مىشود. در این میان شیبانى اولین مجموعه شعر نو «جرقه» را منتشر مىکند و در شناخت کلمه و تغییر واحد وزن از مصرع عروضى به ریتم و موسیقى کلمه در شعر مىرسد. یکى دیگر از خصوصیات بارز شعر شیبانى وارد ردن کلمات معمولى و روزمرهاى چون پیستون، سینما، دنده، ناودان، بقچه، دودکش و... بود.در سال ۱۳۲۶ شاملو مجموعه آهنگهاى فراموش شده، اشعار موزون و منثور را منتشر مىکند و در این اشعار تاثیر حمیدى شیرازى، شهریار، نیما، خانلرى و گلچین گیلانى دیده مىشود. در فروردین سال ۱۳۲۷ مرتضى کیوان در نشریه جهان نو شعر شاملو را مورد نقد و بررسى قرار مىدهد و اشاره مىکند که شاملو هنوز از چنگ رمانتیسیسم رهایى نیافته و شعرهاى بى وزن و قافیه اش خیلى بهتر و جالبتر است و آینده شاعر را در شعرهاى بى وزن مىبیند، برعکس او اخوان ثالث شعر بىوزن را پاشنه آشیل و نقطه ضعف شاملو مىدانست و اعلام کرد که شاملو در این نوع اشعار شکست خورده است.
اکنون در این زمان سه نوع شعر در جامعه وجود دارد: نیمایى، نوقدمایى (که عمدتاً چهارپاره است) شعر منثور که هنوز برد با شعر میانه معقول نوقدمایى است. شاملو اشاره مىکند که هر وقت وضع مالىام اجازه مىداد تنها یا با کمک این و آن به نشر مجله یا روزنامه اقدام مىکردم تا مولود تازه بتواند بر سر پاى خود بایستد. شاملو در شعر قطعنامه که خود یک بیانیه انتقاد از خود است راه گذشته را رها مىکند و به طور خیلى قاطع و محکم قدم در راه شعر سپید مىگذارد. نشریه کبوتر صلح از قطعنامه انتقاد مىکند و آن را داراى اندیشه تیره مغشوش و انتزاعى قلمداد مىکند. از دیگر شاعرانى که شعر سپید سروده اند مىتوان از هوشنگ ایرانى، غلامحسین غریب، نادر نادرپور، بیژن جلالى، تندرکیا، محمود کیانوش، یدالله امینى (مفتون)، منوچهر شیبانى و منوچهر آتشىنام برد. دهه ۲۰ ، جنگ نوقدمایىها (سنت گرایان جدید و چهارپاره سرایان بود) در نیمه اول دهه ۳۰ این جنگ به نفع چهارپاره سرایان خاتمه یافته و شعر نو وارد مرحله جدید شده و اکنون مبارزه بین سپیدسرایان و چهارپاره سرایان بود. سال ۳۹ سال هجوم همه جانبه نوپردازان شعر نیمایى و شعر سپید به شعر شاعران میانه رو رمانتیک، سال درهم شکستن شعر نوقدمایى بود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture
منبع: nasour.net