دوشنبه ۱۰ دی
سلام
ارسال شده توسط عباس عابد ساوجی در تاریخ : شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰ ۰۴:۲۲
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۱۶۸ | نظرات : ۴
|
|
سلام
گاهی بقدری به تو فکر می کنم که اطاق دیگر گنجایش تورا ندارد. بیرون میروم بازهم تو! در همه برگهای بید مجنون حیاطمان تورا میبینم میدانی چقدر میشود؟
هزار هزار، تو میشوی...! نگران میشوم ، نکند هزار هزار دل، به دنبال تو باشد
آن وقت من آس وپاس چه خواهم کرد؟
از این هراس چوبی بر میدارم وهمه افکارم را رم میدهم! آری ، رم می دهم
همه افکارم را...، مجبور می شوم ، برای آنکه تو را از من نگیرند، به بهترین وزیباترین داشته ام که فکر توست چوب میزنم.
می بینی چقدر دوستت دارم....!.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۴۶۹ در تاریخ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰ ۰۴:۲۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید
۰ شاعر این مطلب را خوانده اند
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.