سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مسافر خیال من 17- پایان
        ارسال شده توسط

        حسین وفا (آسمان آبی)

        در تاریخ : شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۸۹ | نظرات : ۸

        بنام خدا
        مطلب شماره 20 : مسافر خیال من 17 - پایان
        *********************
        هر روز که خورشید غروب می کند او را می بینم که بر تنهایی من گذر
        می کند .
        راحت و جدی ... درست مثل یک صاحبخانه و شاید هم مثل یک صاحب دل
        با وقار و با ابهت ... نشان عشق بر ناصیه دارد و برق دلبری در چشم
        آنقدر واقعی که انگار هنوز چشم از این دنیا نبسته و هنوز در دنیای ماست
        و همانند ما نفس می کشد ...
         
        گاهی خوشحال است و گاهی غمگین ... گاهی نگران و گاهی مطمئن ...
        بعضی وقتها او مرا دلداری می دهد و بعضی وقتها من او را  ...
        وقتی باران می بارد مرا به زیر باران می کشاند . آنجا اجازه می دهد
        دستانش را بگیرم و از نزدیکترین فاصله نگاهش کنم
        دوست دارد خیس شدنم را ببیند ... دوست دارد من از یاد او خیس شوم ...
        دوست دارد لرزیدنم را ببیند آن هم درست مقابل چشمانش ...
        بعد از آن متقاعد می شود که سردم شده است.
        آنگاه دوباره مرا به خلوتگاه خودم می کشاند و با نگاه خود تمام تاروپودم را
        پر از گرمای خواستن می کند .
        مسافر خیال 1
        آری او همیشه با من است ... او دیگر مسافر خیال من شده است
        مدتهاست در باور و افکار من سیر می کند  .
        مسافر خیال من با هر بهانه ای خودش را می رساند ... فقط یک گلایۀ
        کوچک از او دارم ... آخر او همیشه در اوج باور ، یکباره به جهان
        خود پر می کشد و مرا در تنهایی ام رها میکند .
        نمی گذارد این خواستن تا نهایت، معنا شود ... و در حالیکه باران تمنایش به
        روی پنجره ها می کوبد ، او در سخت ترین هوای ممکن  راهی دنیای خود
        می شود .
        و من باید دائما نگران مسافر خیالم باشم که مبادا در مرز سایه و روشن
        سرزمین جنون و شیدایی ، راهش را گم کند و خیالش  نیز بی بازگشت
        شود  ...
         
        مسافر خیال من – قسمت هفدهم و پایان ...
        .......................................................
         ای تمـام  ناتمـام  من ،  کجا ؟       ای غزال خوش خرام من کجا ؟
        ای که از دل ، دل بریدی بیصدا      از جهـانـم پَـر کشیـدی بیـصدا
        یاد تو در جان من پـر می زند       خاطراتت هر شبی در می زند
        .................................................................                ...................................................
        گمشدی در پیچ و خمهای خیال      دیـدن تـو بارِ دیگـر شد مـحـال
        ......................................................................             ....................................................
        بغض تلخی پاره شد در نای من     وایِ ازمن وایِ ازمن وایِ من 
        میزند باران به  روی شیشه ها      میخراشد جمله ی اندیشه ها
        باد و باران در دل این تیرگی         هر نشانت می برد با خیرگی
        ...................................................................                .................................................
        ای خیـال بی خیـال من ، کجا ؟      ای محال بی وصال من ، کجا؟
         
        چند بیت از مثنوی طولانی « ناتمام من » سروده خودم ...  نقطه چینها نشانه فاصله ی بیتها در متن اصلیست
        مسافر خیال 2

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۲۷۶۰ در تاریخ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۲ ۰۱:۱۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2