سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        بی رسم علی (ع) هیچیم ( از سری دلنوشته های بارونی دختــر بارون )
        ارسال شده توسط

        زهرا محمد زاده (زِلفِشـــه)

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۲۰ | نظرات : ۲۶

        به نام خدای همین حوالی... خدای کعبــــه
        خدای علی (ع)      آری... همان علی (ع) که  پیام آور عدل بود و عدالت کوه صبر بود و استقامت مظهر مهــر بود و رفاقت همپای یتیم بود و شاه ولایت اما حال بی  بود علی (ع) چه می کنیم در این قعــر زمان...؟! در این عالم دهــــر در این تاریکی مغموم شهــــر بی عدل علی (ع) زخمه می زنیم بر زخم ناســـور اسیر وهم خویشیم و آواره ی این کوچه های بی عبــــور حقیریم و جز تکبـــر نداریم هیچ  آری...همین است بی رسم علی (ع) هیچیم و میدانیم که ما آدم ها قد مسئله های خود بزرگ یا کوچک می شویم چیزهای ریز را  مغرورانه زیر پا می نهیم تا بزرگ و بزرگ گردیم اما راه بزرگ شدن از نگاه علی (ع) این بوده که به مسائل کوچک بی اعتنا نشویم آنطور که برخی آدم ها ؛ قیمت هر چیز را می دانند ولی قیمت خود  را نه .... قیمت انسانیت را نه ... قیمت دلهای پاک را نه ... قیمت راستگویی و صداقت را نه ... قیمت مهربانی و رفاقت را نه... قیمت هُرم و حُرمت را نه... و دروغ را با بهایی اندک می خریم بی آنکه بدانیم انسانیت خود را به بهایی گزاف فروخته ایم پی هیچ ارزشی بی آنکه بدانیم فلسفه ی عشق علی (ع) را غرق روزمرگی خویشیم اشک می ریزیم و ندای " الغوث الغوث " سر می دهیم آری...علی(ع) هم رفت چون حسین(ع) پی آزادگی ؛ عدالت ؛ مهربانی و صداقت و برای ما تنها حسرت برجای ماند که چه فاصله انداخته ایم میان خود و خدای علی (ع) میان عدل و عدالت علی(ع) نه نگو زمان گذشت آن روز آن شب آنجا کوفه بود حال ببین زمان دگر تکرار شده اینجا کوفه است آن هم کوفه ی بدون علی (ع) و ببین که چه کودک صفتانه چشم می بندیم بر دیده هم... دل می شکنیم مغرورانه ... گام برمی داریم ز روی کبر و ریا روی این زمینی که هیچ اعتباری به بودنمان نیست و حال اشــک می ریزیم جرعه جرعه بهر غربت علی (ع) ؛ بهر نخلستان سوخته اما کاش اشـک می ریختیم برای این فاصله های ممتد بجای مانده ی میان خود و خدای علی (ع) میان خود و عدل علی (ع) چقدر این  دقایق نورانی ست با مهــر علی(ع)...
        چقدر بغض هایم نفس گیر می شود با عشق علی (ع)...
        چقدر زخم دلواپسی هایم سر باز می کند در فاصله ممتد من و خدای علی (ع)...
        دلم آشوب است
        آشوب
        آشوب از هق هق گریه هایی که سر میدهم در فراق علی (ع) و این ظلمی که در حق هم روا میداریم
        این شبها به این می اندیشم علی (ع) بهـــر چه رفت....
        حسین(ع) بهــر چه رفت...
        می یابم جواب را اما جز افسوس در برم نیست

        افسوس از این فاصله ای که نابخردانه انداخته ایم میان خود و خدای علی(ع)
        میان خود و عدل علی(ع)
        و در آخــــر یک دعا : خدایا ... تا نشکسته ایم زیر این کوه غرور تا نگشته ایم لبریز مهـر و سرور ما را مَرهان از این کوچــه های بی عبورnullnullnull    
        این دلنوشتــه بارونیش ادامه داشته اما حال و روز و وقایع پیش روی اجازه نوشتن همه آن را نمیدهد   و حرف دل زهـــــرا : این شبها فقط و فقط عدالت بخواهیم آزادگی بخواهیم بندگی علی(ع) و خدای علی (ع) بخواهیم کمی انسانیت مهربانی و مروّت سادگی و رفاقت آری همین و بس   ــــــــــــــــــــ قلم بارونی دختر بارون   از سری دلنوشته های  بارونیم   این شبها  ؛ قدر اشکهاتون رو بدونین قدر هُرم نفسهاتون رو   لبریز مهــر  علی (ع) باشید در حریم  مهــر یگانه مهرآور هستی nullnullnull  

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۹۶۹ در تاریخ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3