سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 خرداد 1404
    5 ذو الحجة 1446
      Sunday 1 Jun 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

        يکشنبه ۱۱ خرداد

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        خراش دل
        ارسال شده توسط

        زهرا حکیمی بافقی (الهه‌ی احساس)

        در تاریخ : ۲۰ ساعت پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۴ | نظرات : ۱۰

        به نام یگانه‌ی هماره‌جاوید
        (_.:._)(¯:´¯)
        (¯:´¯)¶__(¯ •.O.•´¯)
        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)
        (_.•´/|•._)¶____(_.:._)_¶
        (_.:._) ¶_¶¶¶
        در آستانه‌ی چهلمین روز اتّفاق تاسف‌بار انفجار شدید در محدوده‌ی بندر شهید رجایی، واقع در شهر بندرعباس، غم‌سروده‌‌های بداهه‌ی جمعی از شاعران سایت ادبی شعر ناب پیرامون حادثه‌ی مورد اشاره، بازنشر داده می‌شود.
        (_.:._)(¯:´¯)
        (¯:´¯)¶__(¯ •.O.•´¯)
        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)
        (_.•´/|•._)¶____(_.:._)_¶
        (_.:._) ¶_¶¶¶

        ظهر آرام داغ بندرگاه
        ناگاه
        شد داغدار انفجار سیاه

        دلبری، همسری، دختری، مادری
        چشم به راه
        بی‌خبر،  دلنگران شانه‌هایش می‌لرزید
        اشک بی‌امان بی‌صدا، بر رخش می‌لغزید
        هق‌‌هق باورش از اخبار می‌ترسید

        در میان آتش و دود
        با تنی سیاه نه، کبود
        دلبرش، همسرش، پدرش، پسرش
        غرقه به خون می‌رقصید

        سید مرتضی سیدی

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        تا اسکله سوخت واژه‌هایم خون شد
        لبخندِ قلم میانِ غم مدفون شد
        کاغذ لبِ شعله‌زارِ احساس نشست
        از سوگِ عزیزانِ وطن گلگون شد

        #مریم_کاسیانی

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        🌹m.kh🌹
        «سوخته‌ی بی‌صدا»
        انفجار—
        سایه‌های روی دیوار
        پیش از پایان شیفت,
        به نقش‌هایی از دود ماندند.
        کارگران
        در دفترِ حضور و غیاب،
        با خطی ناتمام،
        به اسطوره‌های بی‌نام پیوستند—
        ردِّ خون روی بارنامه‌ها هنوز تازه است.
        عروسان
        با دست‌های تهی،
        حلقه‌های طلایی را
        در آتش وعده‌های سوخته می‌جویند.
        کودکان
        پشت شیشه‌های گداخته،
        چشم به جرثقیل‌های زنگ‌زده دوخته‌اند:
        پدران ما را چه بادی با خود برد؟
        بندرعباس:
        تنها سایه‌ی دیوارهاست که باقی مانده—
        و باد
        که خاکسترِ نام‌ها را با خود می‌برد.
        #سپید
        #معصومه_خدابنده
        1404/2/6
        #ایران_همیشه_عزادار

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        ❤️༅𖣔 ﷽  𖣔༅❤️

        کیستم؟ یک‌ آتش ِ خاموش و سَرد
        با تمام ِ  چیستی‌ها  در نبرد

        عمر در سرگشتگی ... رودِ اَرَس
        هر دَم آیَد گوش را بانگ ِ جَرَس

        وقتِ رفتن شُد بیا بیدار شُو
        اندکی ... بهرِ خدا  بسیار  شُو

        خیز و بر نامحرمان ِ دل بتاز
        روز را تا شب نصیب ازعشق ساز

        شب به آیین ِ  دوچشم ِ  مُصطَفی
        غرق در دریای هستی  شُو  بقا

        چین هزاران اخترِ اقبال ِ ناب
        از درختِ آسمان ِ   نورتاب

        نوشِ‌جان کن زین ثمر داری نَفَس
        تُردیِ اخلاص پیوستِ تو  بس

        گوی  یارب یارب  و سبحانَ‌خوان
        در دلِ ‌ الله  باشی  جاودان

        بداهه‌ای قبلنی🌹

        ***

        به سانِ شُعله‌های سَرکش و دیوانه‌ی هجران
        طَنینِ دردِ بندر تا به عرش ِ یارب ست الآن
        🌹واللهُ مَعَ الصابرین🌹

        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        سوگواریم؛
        با هر گردش
        گرداگرد خورشید
        گورستان ها آباد،
        اشک ها و بغض ها
        شناورند
        در بلایای آسمانی آدمیان؛

        خاکمان گور می زاید
        و مرگ
        سکوت گورکن ها را
        به سوگ می نشیند

        ماتم مان را
        چند قربانی
        سزاوارست؟!
        و
        در همهمه ی نذرهای
        ظرف
        ظرف
        برزخ کدام روح
        خواب های چندین ساله را
        در واحه ی استخوان های بی شکل
        مدفون
        خواهد کرد؟!

        #بهـــاره_طــــلایــی
        غمت کم باشه بندر🖤🖤🖤

        🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        بغض فرو خورده ، شده شعله ور
        غنچه ی پژمرده ، شده شعله ور

        بر لب دریای دل بیدلان
        ماهی دلمرده شده شعله ور

        سرخی سبزینه به زردی رسید
        آذر ِ آزرده شده شعله ور

        در پس ِ احقاق حقوق بشر
        افسر ِ افسُرده شده شعله ور

        دهکده با نظم نوین پا گرفت
        پی به بدش برده شده شعله ور

        در حد رفع عطش از آسیا
        نفت سیه چُرده شده شعله ور

        علی نظری سرمازه

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        بس سرو جوان و نوجوان سوخت
        کاشانه ز جور همگنان سوخت
        سهل است اگر که جان بر آید
        نان آورشان در آن میان سوخت

        یاسر کریمی

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        به نام خدا

        ...نشان...

        تا رسانی به لبم نم نم بارانت را
        ترسم از دست دهی شادی مُژکانت را

        شانه بر شانه ی آتش به عطش بخشیدی
        زیر آوار چُدن چشمه ی چشمانت را

        ای نشانت تب آتش بنشاندن تا کی؟
        شعله آشفته کند زلف پریشانت را

        عشق یعنی بدهی آنچه که داری آری
        تا که از کف ندهی کافه ی ایمانت را

        بر سرِ سقف ِپُر از سازه ی دلتنگیها
        گستراندی چه بجا سایه ی احسانت را

        از پس ِآتش عاصی شده برمی آیی
        تا بفهمیم همه جرئت طوفانت را

        اسکلت های فرو ریخته بر آمالت
        نتواند که کند خَم قد ایرانت را

        دل به دریا زده هم پشت سرت خشکش زد
        وقتی اینگونه به آتش زده ای جانت را

        عشق ِپرواز ، تو را شوق پریدن آموخت
        تا تداوم بدهی راه دلیرانت را...

        علی نظری سرمازه

        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        آن کفتر پر سوخته را کس ندیده
        از برج فلک فتاده را کس ندیده

        آتش به دل و جان وطن ریخت گمانم
        معشوقه در آتش غصب سوخت گمانم

        دانیال فریادی
        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        دست ناحق به دل مردم دلسوز زدند
        بندرغم زده را خون به دل روز زدند
        باز هم مام وطن در غم فرزند نشست
        بر شب دختر دلسوخته کابوس زدند

        درسوگ برادران و خواهران هم وطنم قلم با قلب گریان است بندرعباس تسلیت😭😭🖤🖤😭😭

        فردین کمربسته (فردا)
        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)

        شنیدم فریاد می زد بغض آلود زیرآوار
        سفید بخت و سیاه بخت خون آلود بود

        دل بندر شده پر ز بغضِ، سبزه و نگون بخت
        خزیده چون دلش پر ز دود زهر آلود بود

        حیا مُرد و وفا رویا شد در بسته و می رفت
        افق در ماتم سیاه ابر، ز دود رمز آلود بود

        به خاک افتاده اند چشمانِ خون آلود رو به دریا
        کنار انفجار چهره سوز، گمانم تیر قهر آلود بود

        راد پس این نگاه آرام، خون و انفجار باش
        هزاران ضربه بدتر از سیل دیروز آتش آلود بود

        منوچهر فتیان پور (راد)

        (_.:._)(¯:´¯)
        (¯:´¯)¶__(¯ •.O.•´¯)
        (¯ •L!/.•´¯)¶__(_.•´/|•._)
        (_.•´/|•._)¶____(_.:._)_¶
        (_.:._) ¶_¶¶¶

        برداشت از دیدگاه‌های پست وبلاگ سایت ادبی شعر ناب در این لینک:👇
                   بغض رویا
         
        روان آسمانی‌های حادثه‌ی بندرعباس شاد!🙏
        با آرزوی بهبودی کامل مصدومان آن اتفاق ناگوار!🙏
        امید که دیگر شاهد چنین حوادث غم‌انگیزی نه تنها در ایران عزیزمان؛ بلکه در هیچ کجای این کره‌ی خاک نباشیم!🙏

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۶۸۱ در تاریخ ۲۰ ساعت پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1