مانیفست زبانمندانهی شعر امروز
(روایتی برای آیندهی شعر فارسی)
ما، فرزندان زبان فارسی، نه دشمن میراث کهنایم و نه منکر شکوه حافظ و سعدی و خلسهی مولانا. ما برخاستهایم از دل همان تاریخ، اما نگاهمان به آینده است. در آستانهی قرنی نو ایستادهایم؛ نسلی روبهرویمان است که دیگر تاب شنیدن و سرودن شعری گرهخورده در کهنالگوهای زبانی را ندارد.
شعر امروز، گرچه هنوز بر وزن ایستاده، اما از زبان معاصر و ساختار نحوی روز فاصله گرفته است. شکستن بیدلیل ارکان جمله، جابهجایی بیمنطق کلمات، و تکرار مکرر تصاویر مستعمل، نه شاعر را به گذشته بازمیگرداند و نه مخاطب امروز را با شعر آشتی میدهد. ما با بحرانی زبانی مواجهایم: شعر فارسی دیگر با مخاطب خود سخن نمیگوید.
ما بر این باوریم که:
1. زبان شعر باید در خدمت ارتباط باشد، نه پیچیدگی بیمقصود.
مخاطب، تصویر و معنا میطلبد؛ نه معمّا و گرههای بیهدف.
2. عروض و وزن، همچنان ارکان فخیم شعر فارسیاند، اما نه به قیمت قربانیکردن زبان سالم.
وزن باید با زبان همافزا باشد، نه مانعی برای روانی جمله.
3. شکستن بیمنطق واژگان، جابهجاییهای نابهجا، و قربانیکردن ساختار طبیعی زبان، دیگر پذیرفتنی نیست.
زبان درست، درونمایهی رساترین موسیقی است.
4. تصویرهای فرسوده، مخاطب را پس میزنند.
باید با آشناییزدایی، جهان را از نو نگریست؛ باید تصویرهای نو آفرید، از زاویهای تازه.
5. شاعر امروز باید بداند که تنها با حافظهی گذشته، نمیتوان آینده ساخت.
اگر ادبیات قرار است زنده بماند، باید نفسِ زمانه را بکشد.
ما بهجای بازگشت ادبی، بر پیشروی آگاهانه پای میفشاریم. ما میخواهیم شعر را از چنگال تکرار نجات دهیم؛ نه با نفی گذشته، که با پذیرفتن مسئولیتی نو: پاسداری از زبان، آفرینش معنا، و خلق زیبایی، در جهانی که شتاب و سطحینگری، هنر را تهدید میکند.
با این مانیفست، نسلی را صدا میزنیم که هنوز به شعر ایمان دارد؛ نسلی که نه مقلد گذشته است، نه مرعوب آن، بلکه خلاق، آگاه و جسور است.
ما شاعرانی نوآوریم؛ با ریشههایی در خاک کهن و شاخههایی بهسوی آفتاب امروز.
پیش بهسوی شعری سالم، تصویری نو، و زبانی زنده.