سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 18 ارديبهشت 1404
    12 ذو القعدة 1446
      Thursday 8 May 2025
      • روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

      پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      مغازه ننه شهری
      ارسال شده توسط

      راحله حصارکی (راحیل)

      در تاریخ : ۱۹ ساعت پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۰ | نظرات : ۶

      ( مغازه ی ننه شهری )
       
      مَثَلِ از شیر مرغ تا جون آدمیزاد، در کودکی ام تعلق می گرفت به مغازه ی کوچکی که پُر بود از ، پوشاک ، ظروف ، لوازم التحریر ، اسباب بازی ، بَدَلی جات و خوراکی های ترش و شیرین ، که باعث می شد جز بزرگترها ، بچه ها هم مشتریِ ثابت آنجا باشند. 
      سکینه خانم معروف به (ننه شهری) پیرزنِ مهربانی بود با مویی حنایی ، قد کوتاه ، کمری خمیده و صورتی گِرد ، که همیشه پذیرای مشتری های وقت و بی وقتِ مغازه ی کوچکش بود .
      مغازه ای که بچه ها بابت خرید از آنجا نصیحت می شدند و ناظم ها به تکرار سرصف اعلام می کردند : از مغازه ی ننه شهری چیزی نخرید. 
      ولی خوب ، کو گوش شنوا !؟ 
      مگر می شد از آن همه خوراکی خوشمزه دل کند!؟ 
      خوراکی هایی مثل : برنجک ، گندم شاهدونه ، ترشک ، تخمه ی قیف شده در کاغذ باطله ، قره قروت جوهرلیمو و کلی خوراکی های دیگر که مسیر مدرسه تا خانه و بلعکس را دلچسب تر می کرد.
      شاید می شد گفت ، آنجا تنها مغازه ای بود که وقتی واردش می شدی ، دوست داشتی ساعت ها لا به لای آن همه خوراکی و اسباب بازی وقت بگذرانی .
      بماند که گاهی هم وسوسه می شدی ، تا چیزی درون جیبت بگذاری و با پول کم ، اما جیب پُر ، از مغازه بیرون بیایی.
      خدا می داند . شاید هم ننه شهری متوجه این شیطنت بچه ها می شد و دلش نمی آمد این شادی کوچک را از آنها دریغ کند . 
      تا شاید سال ها بعد ، همان بچه ها با مرور خاطرات شیرین شان ، از او یاد کنند و با ذکر فاتحه و خدابیامرز گفتن ، باعث شادی روحش باشند .
       
      روحش شاد

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۶۱۶ در تاریخ ۱۹ ساعت پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      شاهزاده خانوم
      ۱۲ ساعت پیش
      ننه شهری... چه اسم باحالی خندانک
      درود بر بانو حصارکی عزیزم خندانک
      روحش شاد و قرین رحمت الهی خندانک
      موفق باشید خندانک
      راحله حصارکی (راحیل)
      درودتان شاهزاده جان عزیزم 🌺
      زنده و سلامت باشی
      اسم ایشون مخفف بود از دخترشون که شهربانو نام داشت و به جای سکینه خانم به ننه شهری معروف بودند 😊
      ارسال پاسخ
      سید مرتضی سیدی
      ۱۴ ساعت پیش
      سلام و درود
      خاطره‌ بازی زیبا.... خندانک

      خدا همه رفتگان را رحمت کند
      راحله حصارکی (راحیل)
      درودتان جناب سیدی بزرگوار
      نظر لطف شماست ، همه ی ما خاطرات زیادی داریم ولی خوب بعضی خاطرات به خاطر وجود اون مکان که درونش قرار داشتیم یا یک آدم ، برامون جذاب تر میشه . منم گفتم چندتایی از این حس های خوب رو توی سایت به اشتراک بزارم . امیدوارم باب پسند شما و دوستان قرار بگیره 🌺
      ارسال پاسخ
      راحله حصارکی (راحیل)
      درودتان جناب افشاری بزرگوار
      ممنون از مهرتون 🌺
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2