دوشنبه ۸ بهمن
نگاهی به کاربرد «بوسه» و «لب» در افراغ اندیشههای عالیجناب احمدیزاده
ارسال شده توسط زهرا حکیمی بافقی (الههی احساس) در تاریخ : ۱۳ روز پیش
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۳۶ | نظرات : ۵۰
|
|
به نام پروردگاری که لب را برای بوسه آفرید
درود بر نابیان ارجمند
به پاس تلاشهای پیگیر مدیر موسس سایت ادبی شعر ناب در نشر ادب پارسی و سالها ادارهی سایت پرشکوه شعر ناب با هزینهی شخصی خود و بیهیچ چشمداشتی، پست جاری تقدیم میگردد.
در ضمن تعریف «افراغ اندیشه» و نکاتی پیرامون ایننوع سرایش را میتوانید در این لینک بخوانید:
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱)
آونگ زمان
به شکل بوسهای
گوشهی لبت ایستاده بود
تا من رسیدم.
بداهه
افراغ اندیشه عاشقانه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲)
خوب من
کمی_آرام ببوس مرا!
لبانم
زخم خوردهی
قصهی دیشب است...
___
دروغهایم
شاهکاریست که
برای چشمان تو ساختهام.
بداهه
فکری احمدی زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳)
طلاییترین انفجار قرن
سکوت بود
وقتی که
لبهای سرخت
با لرزش مرا میخواند.
#فڪری_احمدی_زاده
#افراغ_اندیشه
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴)
دنیا طعم بوسهایست
که بر لبت
میگذارم؛ میچسبد.
#افراغ_اندیشه
#فکری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵)
مانند کشاورزی
کـــــــه جان میدهد
به زمین
بوسههایت آباد ـم میکند.
#فڪری_احمدی_زاده
#افراغ_اندیشه
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶)
همهی دنیای من
در این است که
شعری برای چشمانت بسرایم
خوابت بگیرد
و بوسهای از لبت بربایم!
#فکری_احمدی_زاده
#افراغ_اندیشه
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷)
بوسه هم،
طعم آزادی را چشید!
وقتی
از گُوشهی لبش خون چکید.
#فکری_احمدی_زاده
#افراغ_اندیشه
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۸)
لبهایت
جرمیست مشهود
فریاد انقلابیست خونین
که در رگهای متورم تاریخ میدوند.
#افراغ_اندیشه
#فکری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۹)
این زمانه بود کــــــــه
شراب لبانت را
با هفت سال تاخیر
به لبانم رساند.
من
از تو و او
ممنونم...
#افراغ_اندیشه
#فکری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۰)
عشق، شرح بوسهایست
از لب سرخت
وقتی که آن را میمکم
نقطه سرخط ندارد
عاشقم
هوای تو را
نفس میکشم.
#فکری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۱)
و بار دیگر
طلوع خواهم کرد
از چشمانت
تا هر غروب
دو بالم را
در سرخی لبهای تبدارت بتکانم.
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۲)
تا سحر
مرا لب زدند
گلهایی که
مست بودند
از عطر تنت.
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۳)
تو به تنهاییام خندیدی
ندانستی که من
قاب تو را دُزدیدم.
تو میدویدی
و من جای پای تو را
میبوسیدم.
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۴)
در دنیایی که
با آمدنت باید اشک ریخت
چشمان غربالگرت
غیر از من عاشقی نمیگذارد
خنده را گرفتـــند
لبهایت را به من دادند
حالا کمی تصورکن
چرا هنگام بوسه
خنده محو میگردد!؟
فکری احمدی زاده
***
در دنیایی که
با آمدنت باید اشک ریخت
چشمان غربالگرت
غیر از من عاشقی نمیگذارد
خنده را گرفتند
لبهایت را به من دادند
پ.ن
کدام ارزشمندتر است
خنده یا بوسه؟
چرا که هنگام بوسه
خنده محومی گردد.
#افراغ_اندیشه
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۵)
در معرکهی من و چشمانت
این لبهایمان بود
که نالیدند.
بداهه
#افراغ اندیشه
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۶)
نازنینم چشمانت شاعرم کرد
خون به پا میکند لبهایت
تمام شهر این را خوب میداند.
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۷)
سبـــک کُن
هوایــــت را
زیر سقف بوسههایم؛
زندگـــــــــی
اینگونه زیباست.
فڪری احمدی زاده
#افراغ اندیشه
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۸)
مرگ هم
به بوسهای
از لبم جان میگیرد!
ای بیخبر از گرمایش
من شاعر لبهای دوختهی شهرم!
بداهه -افراغ اندیشه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۱۹)
روزی از پلکهای زیبایت
خود را خواهم آویخت!
خمار که شدند
لبانت به لبانم میشوند نزدیک...
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۰)
قصهی لبهای من و تو
نگاهی آشناست
یا کتابی
از سوی خدا
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۱)
مغلوب جنگهای بینام توام!
خامم؛ ولی
عاشق لبهای تبدار توام.
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۲)
عشقت
نفسی بود تبآلود
به بوسهای
معجزه در جانم انداخت.
افراغ اندیشه
سید حاج فڪری احمدی زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۳)
چشمانت
نیایش هرشب لبهای من است
چشمانت چشمانت چشمانت ...
سید حاج فڪری احمدی زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۴)
سپید یا سیاه؟
هر آنچه چشمانت گفت
همان میشود
خم ابرویت کمانه نه
به گمانم
آیه
آیه
سوره
بر قلبم نازل میکند
زین پس
پشت هیچ ترافیکی
نخواهم ماند
وقتی
تو را دارم
چراغقرمزهای شهر را
کودکان شکستند
خوابم هم نمیبرد
از این هیاهوهای ناتمام
لبانت را نزدیک بیاور
#افراغ اندیشه
فڪری_احمدی_زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۵)
احساس ـ م
اسیر لبهای پرتنش است!
لبهایم را
تنها تو
و خدا بوسه میزنید
#افراغ اندیشه
فڪری_احمدی_زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۶)
عشق
پردهای از حریر است
در نسیم صبگاهی
که آرام
بر روحم بوسه میزند
تا شعرم
متولد شود.
فڪری_احمدی_زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۷)
بخند نازنینم
شاید روزی
طعم لبهایت را
زیر دندان دردم
حس کنم.
#فڪری_احمدی _زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۸)
آرام
همسهای
مهمانم کن
لبم بوی تنت میدهد
شلاقم کن
#فڪری_احمدی _زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۲۹)
تو حس آغوشی
و من بوسهای کمین
تعريفی اینگونه
از شعر و شاعر
نمیتوان پیدا کرد.
#فڪری_احمدی _زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۰)
غم لبهای تنهایت
مرا کشت
از دیار فرهادم
کُرد
نقش بیستون
بر سینهات حک میکنم.
بداهه
#فڪری_احمدی _زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۱)
آه.....
تــمام رجزی
که هرشب
میخواندم برای تنت
شد بوسهای داغ
چسبید به لبت
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۲)
تاوان بوسه
دلباختن است
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۳)
و من!
زندهتر از همیشه
جمالت را
با آواز بلندی خواهم سرود...
قهقهه خواهم زد..
گره از ابرویت
به لبهایم باز...
نشئه از دیدارت،
مست در کوچههای شهر
فریاد خواهم زد
دوستت دارم...
دوستت دارم...
و جان خواهم داد
تا با خود
به ابدیت ببرم
طعم بوسههایت را
تا شهوت بوسیدن هیچ حوری را
حتی در خیال خود نگنجانم!
بداهه
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۴)
بیا با هم جنون کنیم
لب و خون و انار...
همه با هم میچکند
بداهه
#افراغ اندیشه
فڪری_احمدی_زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۵)
دیدی؟
عجب حکایتی دارد
عبادت میشود
همان مکیدن لبهایت
و اما
یوسف قصهی ما درد دارد
در اتاق زلیخا...
برادران و چاقو و عزیز مصر،
کلا
همه با هم او را دوست دارند
و این یوسف
بهر چشمانت برای خود
چاه میکند.
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۶)
لذتی که لبهای تو دارد
خوردن عسل را
حرام می کند
بداهه
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۷)
تاریخ شکل قدحی
به خود میگیرد
از لبهای سرخت
وقتی تو را میبینم
خون میدمد
در رگهای شعرم.
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۸)
شلاق، حکم میخواریست؛
مستانه
چرا مرا
از لبهایت
آویختهاند؟!
بداهه
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۳۹)
بُرندهتر از تیغ
لبان سرخیست
که به عشق
سرمای زمستان را
ظهر تابستان میکند.
#فکری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۰)
نازنینم
آرام که از نفسهایم بالا میروی
به لبهایم که رسیدی
چنگی بزن
شاید لعابی جوشید
گرمای خورشید چشمانت را
با آن خنک کنم
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۱)
تنها
انقلاب خونیست
که من آن را دوست دارم
لبانت!
اسطورهای تاریخیست
که خون به پا میکند!
بداهه
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۲)
لبانم ترک خورد
از بس
نام تو را جویدند.
از آمدنت نیز
بیخبرم؛ اما
پستهای
به نیت بازشدن لبانت میشکنم.
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۳)
میبوسمت
خط و نشان میکشی
داغ میشود لبم
جهنمی میان تنم احیا میشود.
.
میسوزم و دود میشوم...
میروم تا به عرش
سوالی سخت
از خالق لبهایت میکنم
جهنمت اگر
به بوسهای باز...
درهای بهشت
به چند بوسه میشود باز؟!
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۴)
لبهایت کافیست
تو را ملکهی اقیانوسها کند.
و من
میشوم ساحلی
مستانه
فریادزنان
نهنگها را
آمادهی قربانیات میکنم.
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۵)
مُزد شاعر، نقد لب است.
فڪری احمدیزاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۶)
چشمانت
صدایت
لبهایت...
آشوب است یا سرکوب
نمیدانم؛ اما من
آنها را دوست دارم.
بداهه
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۷)
لب هایت
آشوب
چشمانت
سر کوب
چگونه جان بهدر کنم!
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۸)
قسم به چشمانت
به آیه، آیهی راهنمای جانم
أَلَمْ نَجْعَل لَهُ عَيْنَيْنِ*
وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ*
به سرخی لبهای تبدار به آه افتاده
در دام مرواریدهای دهانت
وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ*
هدایت کن
بُگشا بالهایت را
که آرام نگیرم
الا در دامانت.
بداهه
اشاره:
هیچ گونه ترجمهای از آیات کریمهی سورهی «بلد» در این سروده صورت نگرفته است.
چرا كه در حد توانایی این تلمیذ نوپا نیست.
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۴۹)
دوست داشتنت
مزرعهای بود
که هر روز در آن
دانهی مُحبت میکاشتم.
و منتظر طلوع چشمانت میشدم
تا غُنچه غُنچه
بوسه از لبت بچینم.
بداهه
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۰)
عشقت
صفحهی قدیم و جدید کتابم بود
که هر روز آن را
ورق میزدم
تا بوسهی به جا مانده
از تو را ببوسم.
فراغ اندیشه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۱)
داستان من و لبهای تو
از یک بوسه آغاز شد
۱-
۲-
۳-
۴-
۵-
۶-
جهان پدیدار شد
چو این بوسه
همچنان ادامه دارد...
بداهه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۲)
شراب نگاهت
خمارم میکند
من با لبت کار دارم.
بداهه
#افراغ_اندیشه
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۳)
عشقم ...
عهدنامهی صلح با خداست
لبانت را بیاور
امضایش کنم
پ.ن
اسرار زیر زبانم را
لبهای تو میدانند و بس.
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۴)
کاش میشد
درد را بلوک کرد
میان دیواری کوتاه؛
ارتعاش دو لب را
ساکت کرد!
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۵)
بعد از من نماند
بوسهای ـــ
صبر جایز نیست
زنبیل عشقت را بردار
بداهه
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۶)
با صدای هر بوسه
در این شهر
جنون نیز
آوازش گرفته...
اعلام وجود میکند.
پ.ن
اتاق خواب
جای کجاوه را گرفته
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۷)
نازنینم
تو
بهترین شعری
با قافیهای بینظیر
قوس و قدح شعرهایم
ردیف چشمانت توست
استعارهای در کار نیست
زیبایی را از شعاع لبانت میگیرم
و هرزگاه آن را
به دندان میکنم باز...
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۸)
کاش میشد
فقط یک بار
به علامت اعتراض
به فاصلهها
نه تبعیض
نه آپارتاید
و نه چیز دیگری
لبهایمان را
به هم میدوختیم.
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۵۹)
عشق اگر طعم داشت
طعم لبهای تو را داشت.
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۰)
ڪاش
نبودها را بود
لب خام عاشقی...
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۱)
چرا نیستم
بهانهای بیش نبود
حکایت ــ م را
از لبهای خامم باید شنید.
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۲)
بگذار بخوانند
ترنم انگشتانت
آخرین سکوتم را
بر لبان زیبایت
و من
هستیام را
دور ریختم
تا خلأ بودنت را
جبران نمایم
پ.ن
آه...
بگذار بمیرند
شعرهایم
در افق چشمانت!
#فکری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۳)
عشق
شقاوت لبهاییست
که دوست دارند ببوسند ـــ
و بر خود میلرزند
مبادا خنجرشان کارساز نباشد!
#فکری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۴)
غرق تنهایی خویش
هیچم و
به هیچی پاپیچم
آه...
این هیچم من
خالی سیه همچو ظلمت شب
چشمان زیبایی ــــ
غم اندوهی میان دو ابرو داشت...
اما؛
شوق بوسهای
پر پرواز به او می داد.
فکری احمدیزاده( ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۵)
نازنین ــ م خود را
با پیچیدگی اشعارم درگیر نکن!
حکایت اشعارم
حکایت فانوسیست
آویخته به پلکهایم
هرچه زودتر طاقت ببُرند
لبهایم طعم آتش میدهند
فراغ اندیشه
سید فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۶)
به پرستش سکوت آمده است
پیامبری که
با لبهای دوختهی شهر کار دارد.
بداهه
فکری احمدی زاده(ملحق)
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۷)
مرگ هم
به بوسهای
از لبم جان میگیرد
ای بیخبر از گرمایش
من شاعر لبهای دوختهی شهرم!
بداهه -افراغ اندیشه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۸)
شب را دوست دارم
مانند بوسهای نیمهکاره
که طعمی ممتدد
در پی دارد
اشباع نشدنی!
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۶۹)
نگاهـم که
تقسیم بر لبت میشود
عاقبتش آه میشود.
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۰)
کاش عکسی داشت
این واژهی تنهایی
تا سینهی سوختهام را
برایت میکشیدم!
کاش مرا فرصتی بود
کمی بیندیشم
در عمقِ فاصله
سوار بر مرکبِ احساس
بوسهها بر اندامَت
در خیالِ خود میکشیدم.
بداهه
فکری احمدی زاده (ملحق)
#افراغ ـ اندیشه
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۱)
بیدارم؛ اما
لبهایم را
آرام
به ذکرت
عادت دادم.
بداهه
فکری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۲)
گفتم چقدر
قشنگ است
با تو تنها
گفت چرا؟!
گفتم از لرزش لبهای سرخت پیداست...
بداهه
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۳)
انقلاب تو را
من کودتا
کودتای مرا
تو انقلاب
آخر...
مغلوب لبهای تو میشوم.
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۴)
ذکر خداست لبانت.
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۵)
عجب مستی دارد
شراب لبانت ـــ
شب تا سحر
لب از لبم برنمیدارد.
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۶)
عشق؛ یعنی کنون
درگیر لبی باشی
سرخ؛
با کلی جنون...
بداهه
#افراغ اندیشه های عاشقانه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۷)
چه سخت است
لب بر لبی بُگذاری
و آهی نکنی
بداهه
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۸)
بوسهها محکوم به اعدامند
پ.ن:
بوسههایم که به خون لبت مشتاقند
محکومند به اعدام.
بداهه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۷۹)
به عقرب چشمانت
بزن قلبم را
درون بقچهی تنهایی
بوسهای پنهان کردهام
که عطرش مست کند
گره انگشتان بر لبم را.
بداهه
افراغ اندیشه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۸۰)
به دام خواب چشمانت افتادهام
صدای بوسههایت
بیدارم میکند
بداهه
#افراغ_اندیشه
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۸۱)
بوسه از خاک گرفتن
عجب صفایی دارد
اتفاقی که
لحظهی سجود میافتد
عشق
جز سجده میان دو ابرو نیست
#افراغ_اندیشه
#فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۸۲)
نمازم را
که با ذکر لبانت میخوانم
به یقین میرسم
من همان کبوتریام
که ابراهیم (ع)
به اذن خدا احیا کرد.
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۸۳)
چشمانت
عاشقم میکند
لبهایت
پرواز قصهایست
که پایانش را
تو مینویسی.
بداهه
فڪری_احمدی_زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۸۴)
محراب عشقم
بیا در من نماز بگذار
با طل نکن آیینم
بیا بوسه بر لبم بگذار.
بداهه
فکری احمدی زاده (ملحق)
#افراغ ـ اندیشه
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
(۸۵)
گفت:
شعری بگو
گفتم:
در بستر تنهاییام
شعرهایم
متولد میشوند
اکنون
درگیر لبهای توام.
بداهه
فڪری احمدی زاده
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
گردآورنده و تنظیمکننده: زهرا حکیمی بافقی
¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
پینوشتی صمیمانه:
پست جاری برای تقدیر از مدیریت محترم سایت ادبی شعر ناب پیشکش شد؛ زمان گذاشتم و سعی نمودم بینقص باشد؛ اما از آنجا که انسان جایزالخطاست، اگر احیانا موردی تکرار شده و یا از قلم افتاده، عذرخواهم؛ چرا که در بستر بیماری نوشتم و کاری است کاملا دلی؛ به رسم قدردانی.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۵۳۸۲ در تاریخ ۱۳ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید