سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ترجمه‌ی شعرهایی از شنو محمد زاخو
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : ۸ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۷ | نظرات : ۱

        ترجمه‌ی چند شعر از خانم "شنو محمد زاخو" (به کُردی: شنۆ محمد زاخو)، توسط #زانا_کوردستانی 
         
        (۱)
        زنی از جنس بارانم،
        زاده‌ی دو پیکر عریان،
        در فصل پاییز.
        بی‌رضایت من،
        به دنیا کشاندنم.

        (۲)
        وطن یعنی تو
        تو یعنی آواز 
        آواز یعنی پرچم 
        پرچم یعنی رنگ چشمان تو 
        چشم تو یعنی سرود ملی 
        سرود ملی یعنی صدای تو 
        صدای تو یعنی شجاعت 
        شجاعت یعنی آزادی 
        آزادی یعنی قلم 
        قلم یعنی فریاد 
        فریاد یعنی وطن 
        وطن یعنی من و تو...

        (۳)
        شبی من و تو 
        در زیر باران بهاری 
        به همدیگر خواهیم رسید 
        تو موهایم را در زیر باران به هم می‌ریزی 
        و من هم، 
        سبزه‌زار سر سینه‌هایت را آب خواهم داد.

        (۴)
        در سرزمین ما 
        زن بودن بسیار سخت است!
        در پیشگاه روشنفکران زن، نفهم است.
        در نزد مردان مذهبی، 
        زن وسیله‌ی رفع نیازهای جنسی‌ست 
        در اندیشه‌ی ثروتمندان 
        زن، لذت زندگی‌ست. 
        در نزد دولتمردان،
        زن بی‌حق و حقوق و بی‌اختیار است.
        در سرزمین ما،
        عاشق شدن زن گناه است!
        یا سلاخی‌اش می‌کنند 
        یا که با طناب عشقش، دارش می‌زنند 
        یا که در قبرستان نفرت و کینه دفنش می‌کنند.

        (۵)
        [سفر] 
        بر روی لب‌هایم می‌دوی 
        بر روی گردنم می‌لغزی 
        بر روی سینه‌ام، دست می‌کشی 
        بر روی شکمم، دست به توطئه می‌زنی 
        بر روی رانم، استراحت می‌کنی 
        از چشمه‌ی حیاتم، آب می‌نوشی 
        پاهایم را برای سفر مهیا می‌کنی 
        مرا به سفری دور و دراز می‌بری!
        مرا به باغستانی پر از جوی و جویبار می‌رسانی!
        مرا به چشمه‌ای پر آب می‌بری!
        مرا به خیالی لخت و عریان می‌کشانی!
        مرا به قله‌ای رفیع می‌نشانی!
        مرا به آسمانی نو می‌کشانی!
        مرا به کلمه‌ی "عشق" می‌رسانی...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۲۹۹ در تاریخ ۸ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2