سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        نقل خاطره....گفتگو با پیرمرد 3
        ارسال شده توسط

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        در تاریخ : ۲ هفته پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۴ | نظرات : ۰

         
         پیر مرد می گفت  چگونه خانه‌ای که در آن هستید را تخریب می‌کنید که آوارش بر سر خودتان فرود می‌آید و شما نخستین شکار این خشم و جنون خواهید شد.
        شور و هیجان عجیبی در دل ما راه افتاده بود. می‌گفتیم برو پیرمرد برو عقلت را عوض کن! کجای کاری؟ ما در پی آزادی  هستیم. آزادی یعنی نباید مانع حضور و علاقه دیگری شد. آزادی یک ضرورت است مانند رفع گرسنگی
        پیر مرد  در زندگی بدبختی و سختی‌های فراوانی کشیده بود. می‌دانست که بیکاری وگرسنگی یعنی چه . آشوب و ویرانی و بی‌سر و سامانی چه مفهومی دارد. می‌دانست که آرامش چه ارزشی دارد. او این برزخ بین هستی و نیستی ، فقر  ، زجر و دربه دری را بارها در جوانی لمس کرده بود و با آنها زیسته بود.
         با این همه آیا  او سخنان جوانان را درک نمی کرد؟ ! 
         او در گذشته عضوی از یک جریان  مخالف حکومت ظاهر شده بود. به دموکراسی  گرایش داشت و حق هر جامعه‌ای می‌دانست که حکومت مورد قبول خود را انتخاب کند. می‌گفت  از نظر اخلاقی نادرست است که مراجع سیاسی و دینی عقاید خود را تحمیل کنند.
         پیر مرد می‌گفت می‌دانم.  در متن قوانین آزادی‌های حقوق بشر پذیرفته شده ولی در محتوی و جریان قدرت و حکومت ، آزادی نادیده گرفته می‌شود. می‌گفت جامعه باید به بلوغ نسبی برسد تا افراد در عین آزادی مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکنند.  تاریخ  نشان می دهد که هرج و مرج گران از آزادی سود می‌جویند و خودکامگان و استبدادگران آزادی را سرکوب می‌کنند.
        او خود از جمله کسانی بود که بیش از همه سیلی خور طوفان روزگار گشته بود و سینة او جولانگه آسیب‌ها و زخم‌ها و ناسزاها شده بود. حوادث ناگوار فرزند و پارة تن وی را از او گرفته بود و او را ناتوان و ناگزیر کرده بود.
         ما می‌گفتیم هرگز در هیچ شرایط حق با زورگو نیست. زور یعنی تجاوز و دست درازی به حقوق طبیعی و حقوق اخلاقی دیگری. هر چند در دموکراسی افراد تا جایی آزادند که به آزادی دیگران لطمه‌ای نزنند.  آزادی همواره در مسیر مقابله و مبارزه با استبداد فردی و حکومت‌ها جریان داشته است. آزادی مدنی، سیاسی، آزادی اندیشه، حزب،  آزادی دین ومذهب. بدون آزادی هرگز برابری به دست نمی‌آید و امنیت حاصل نمی‌شود. اخلاق و قانون محدودة آن را مشخص می‌کنند....
         او با رنج درون زیسته و با آن خو کرده بود. ومی گفت انسان  همیشه  پا در زنجیر است .ماتجربه  ی کافی نداشتیم  درکش نمی‌کردیم. به همین سبب  به تنفر و انزجار به او می‌نگاه می کردیم.
        ... ✍️         الف رها (ابوالحسن انصاری) 
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۲۶۷ در تاریخ ۲ هفته پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1