پنجشنبه ۸ آذر
من در باد.......
ارسال شده توسط دانیال فریادی در تاریخ : سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۱
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۱ | نظرات : ۴
|
|
باد میآمد بادی تند...
و من در جاده ای خاکی پیش میرفتم و افتاب صبحگاهی بر سینه ی جاده انگار ارامیده بود.صدای قلوه سنگ های زمخت زیر پاهایم انگار تنهایی مرا تکرار می کردند.پیش میرفتم در جاده ای خاموش.تنها و صبور و اندیشمند.باد حتی در جیب های سوراخ کتم رخنه کرده بود.از دور تک درختی پیدا بود که به شاخه هایش رشته های پارچه های سیاه آویزین کرده بودند.و روی بالاترین شاخه ش عقابی تنها لانه کرده بود.که گاه گاهی با بال زدنش حضور ش را به دیگران گوشزد می کرد.انگار انتظار می کشید.انتطاری طولانی..جنگ باد با موج موهایم انگار تمام شدنی نبود. ولی من بی اختیار به پیش می رفتم.لب های خشگم تشنگی را در سطح دیگری از عطش که برایم تازگی داشت نشان می داد.
صدای سازهای اندوهگین بادی یک لحظه تمام نمی شد.انگار تمام هستی پای در این جاده گذاشته بودند. و من فقط به پایان جاده می اندیشیدم.. آفتاب داشت جل و بساط ش را جمع می کرد و به پشت کوه بلند کوچ می کرد.و من هنوز در راه بودم.کم کم از دور دو نقطه طلایی کنار هم را میدیدم که مانند خورشید میدرخشیدند.شوق به رسیدن در من دو چندان شد.دیگر حتی باد هم جرات مانع شدن من از رسیدن به آن مقصود را نداشت. آن دو نقطه طلایی داشت کم کم به دو گنبد طلایی تغییر شکل می داد.
آه ای خدای من ...
من رسیده بودم با لبی تشنه و چشمی گریان...
اربعینی در باد......
با تشکر
دانیال فریادی
با نقد خویش راهگشا باشیم
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۵۰۰۹ در تاریخ سه شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ ۰۳:۰۱ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
|
سلام و درود خدمت شما بانوی گرامی ممنون از نظر لطف شما سپاسگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
💥استفاده چند باره از واژه «انگار» به دلنوشتهتون ضربه زده که به راحتی قابل حذف یا تبدیل به کلمهای دیگه هستند...
💥گویا انتظاری و خشکم دچار سهوالقلم شدند...
💥آفتاب داشت جل و بساط ش را جمع می کرد و به پشت کوه بلند کوچ می کرد...❎
در این جمله جل و بساطش را باید به این شکل بنویسید 👈جل و پلاسش...
فعل میکرد دومی اگر حذف به قرینه لفظی بشه خوشایندتره...
آفتاب جل و پلاسش را جمع و پشت کوه بلند کوچ میکرد...✅
💥 حذف ضمایر که نیازی به حضورشون نیست... بخاطر ضمایر مستتر...
درود بر شما جناب فریادی ارجمند
زیباست و بااحساس
انشاءالله که قبول درگاه حق باشد...
در نگارش بسیار قویتر از قبل عمل کردهاید و تخیل خوبی در دلنوشتهی مذهبیتون جریان داشت...
شاد باشید